post-thumb

آزادی و جنبش زنان ایرانی

چکیده مطلب

هدی محمودی، محقق، استاد دانشگاه و رئیس کرسی صلح جهانی در دانشگاه مریلند در کالج پارک، در مقاله‌ای اقناعی، تبعیض علیه زنان و جداسازی آپارتاید گونه زنان و مردان در حکومت مذهبی ایران را مورد بررسی قرار داده است. هدی محمودی در این مقاله تبعیض‌های قانونی و فراقانونی علیه زنان، تابوهای مذهبی و فرهنگی، و موانع تحصیلی و اقتصادی، که زنان ایران به طور روزمره درگیر آنها هستند را به اختصار، روشنی، و دقت نشان داده است. محمودی در این مقاله با طرح توصیفهای تاریخی و اوضاع کنونی به برخی فعالیتهای کلیدی، نهضت‌ها و کمپین‌های زنان در ایران پرداخته است. تحقیق محمودی به عنوان زنی از یک اقلیت دینی، چشم انداز یگانه‌ای به خواننده ارائه می‌کند که درک واقعیتهای زندگی زنان در ایران را برای آنها ملموس تر می‌کند.

«تحری حقیقت تبری از جهل می‌کند.» طاهره (قرة‌العین)

زندگی زنان در ایران کاملاً با سرکوب و تبعیض قرین است، و آزادی معانی بسیاری برای آن ها دارد. زندگی زنان ایرانی به شدت در معرض مردسالاری اجباری و ظلم قرار دارد. قوانین اجباری نوع پوشش در ایران – حجاب - تنها یکی از محدودیت‌هایی است که بر جسم زنان اعمال می شود و آن را کنترل می‌کند و بر حس هویت و آزادی تاثير مي گذارد. هرچند تاریخچه حجاب نامشخص است، اما سنتی است ایرانی که از دوران باستانی رایج بوده؛ در سده 1500 میلادی (878 شمسی) در قوانین اسلامی (شرع) نهادینه شده و بعدها به عنوان ابزاری جهت انزوا و تفکیک زنان از فضاهای عمومی مورد استفاده قرار گرفته است. تا اواسط سده 1900 (1278 شمسی)، بر زنان مسلمان - چه در داخل چه در خارج از خانه - محدودیت هایی اعمال می شد، در حالی که این محدودیتها بر زندگی زنان اقلیتهای غیر مسلمان کشور مانند مسیحیان ، یهودیان، زرتشتیان و بهائیان اعمال نمی شد. حجاب شامل پوشاندن بدن زنان تا مچ پا و مچ دست است. در یک برهه از تاریخ ایران، روحانیت زنان را مجبور به پوشیدن حجاب کرد. در سال 1936 (1314 شمسی)، پادشاه جدید [رضاشاه] زنان را ملزم به کشف حجاب کرد، که این امر پنج سال بعد (با تبعید شاه) لغو شد و در سال های 1941 (1319 شمسی)و 1979 (1357 شمسی)، پوشیدن حجاب، انتخابی فردی، وابسته به تأیید پدر، همسر و دیگر مردان خانواده بود.

از زمان انقلاب ایران در سال 1979 (1357 شمسی)، همه زنان کشور، حتی زنان غیرایرانی که در ایران زندگی می کنند، از نظر قانونی ملزم به پوشیدن نوعی حجاب (روسری) در ملاء عام هستند. انقلاب اسلامی طیف وسیعی از محدودیت های قانونی و اجتماعی را علیه زنان وضع و اعمال کرده که آنان را در مقایسه با مردان در وضعیت حقوقی بسیار ضعیف‌تری قرار مي دهد. در سال 2015 مجمع جهانی اقتصاد ایران را در زمره کشورهایی قرار داد كه نرخ برابری جنسیتی در آن ها بسیار پایین است. ایران در میان 145 کشور در رده 141 قرار دارد. از دهه 1990، پوشش مورد قبول دولت برای زنان ایرانی شامل حجاب یا روسری و یک مانتوی بلند است، و پلیس مذهبی اسلامی مجاز به تنبیه یا توقیف زنانی است که این نوع پوشش را نقض می کنند. محکومیت عادی شامل تا دو ماه زندان و جریمه نقدی در حدود 25 دلار است. در خانه و در بین خانواده و دوستان، هیچ الزام قانونی برای زنان جهت پوشیدن روسری وجود ندارد. اما در صورت حضور یک مرد غیر از مردان خانواده ، زنان موظفند به عنوان رعایت «عفت» موهای خود را بپوشانند.

پوشش حجاب در سراسر کشور یکسان نیست و در فرهنگ ها، مناطق و زمان های مختلف متفاوت است. این پوشش در حالی که بدون شک مورد حمایت تعداد زیادی از زنان است، مورد قبول همه ایرانیان نیست. البته بدون قصد انتقاد به زنان محجبه، توجه به این نکته حائز اهمیت است که زنان ایرانی اختیار پوشش خود را ندارند و نمی توانند محجبه نباشد. این امر نمایان می‌کند که خواه زنان بخواهند یا نه، در انتخاب پوشش خود از حمایت قانونی برخوردار نیستند که موضوعی قابل تامل است. مثلاً ممکن است فردی مجبور شود بر روی یک صندلی مشخص بنشیند، یا فردی ممکن است انتخاب نکند که روی یک صندلی مشخص بنشینید؛ اما می دانیم تفاوت است بین انتخاب برای نشستن و اجبار برای نشستن. اجبار لذت را از بین می برد. کنترل را القا می کند. بنابراین، در حالی که نتیجه هر دو، نشستن بر روی یک صندلی خاص است، هر یک نتیجه بسیار متفاوتی دارد. چنین واقعیت‌هایی از اهداف مخفی برخی فعالیت ها و چگونگی اثر این اهداف بر جوامع مورد تاثیر خبر می‌دهد.

قبل از انقلاب ایران در سال 1979 (1357 شمسی)، سن ازدواج قانونی برای زنان 18 سال بود که بعد از انقلاب به 9 سال کاهش پیدا کرد و در سال 2013، به 13 سال افزایش یافت. تغییر اولیه قانون به دلیل تطابق با قوانین اسلامی مبنی بر اجازه ازدواج یک دختر توسط پدر در هنگام بلوغ بود. اما، تغییری که منجر به افزایش سن ازدواج برای زنان به 13 سال شد از طریق حمایت از حقوق زنان از طرف یک کارگروه مجلس، شامل 13 زن در دوره ششم موسوم به دوره اصلاحات (1997-2005) (1375-1383 شمسی) بود. این زنان تقریباً 5٪ کل مجلس را تشکیل می دادند. حضور این تعداد زنان در مجلس تا به امروز تکرار نشده است. سن ازدواج زنان [طبقه متوسط شهری] به صورت ثابت به دلیل افزایش میزان تحصیلات به اوایل 20 سالگی رسیده است. با این حال ، در میان خانواده های فقیر، ازدواج در سن پایین همچنان ادامه دارد.

image

در سال های 04-2003، زنان تقریباً 50٪ مدارک کارشناسی، 27٪ مدارک کارشناسی ارشد و 24٪ مدارک دکترا را کسب کردند. قابل توجه است که شهروندان بهائی از اقلیت های مذهبی کشور اجازه تحصیل برای کسب مدارک تحصیلی عالی ندارند.

زنی که مایل به ازدواج است [براي ازدواج نخست] باید از پدر، پدربزرگ پدری یا دادگاه مجوز دریافت کند. قانون، موارد تجاوز جنسی به همسران را به رسمیت نمی شناسد. قوانین طلاق بعد از انقلاب دیگر تحت نظارت دادگاه های عرفی خانواده نیستند که زن و شوهر از حق طلاق یکسان برخوردار بودند. در حال حاضر، فقط شوهر حق طلاق یک جانبه دارد.

یک زن در حق سرپرستی فرزندانش نیز محدودیت هایی دارد. قوانین مربوط به اطاعت زن از شوهر و تامین مالی زن (تمکین/ناشزه و نفقه)، تصریح می‌نمایند که شوهر همسر خود را “تامین” می‌کند و زن در عوض از او اطاعت می‌نماید. بر اساس قانون، شوهر حقوق مطلقی در برابر همسر خود دارد: حق تصاحب جنسی، حق مخالفت یا محدود کردن همسر جهت کار [يا رفت و آمد با دیگران] در خارج از خانه.

قانون ازدواج موقت (صیغه) مجوز ازدواج موقت - برای برقراری رابطه جنسی- را بین هر مرد متاهل یا مجرد، با هر زن مجرى (باکره، مطلقه یا بیوه) را می‌دهد. هیچ محدودیتی در تعداد ازدواج‌های موقت یک مرد و زمان آن که می‌تواند از چند دقیقه تا يك عمر باشد وجود ندارد.

سایر تغییرات حقوقی در رابطه با حقوق زنان پس از انقلاب شامل حذف قضات زن و ممنوعیت انتصاب زنان به عنوان قاضی بود. زنان مجاز نیستند ىر ملا عام ورزش کنند يا به عنوان تماشاچی در مسابقات ورزشی [مردان] حضور یابند.

هیچ گونه حمایت قانونی برای زنان علیه تبعیض کارفرما وجود ندارد. زنان آزاد نیستند که سفر کنند یا اینکه بدون اجازه کتبی یک قیم مرد گذرنامه تهیه کنند (به همین دلیل کارفرمایان ترجیح می‌دهند مردان را استخدام کنند که قادرند آزادانه سفر نمایند.)

علی‌رغم پیشرفت چشمگیر در زمینه دستیابی به امکان تحصیل، سهم زنان ایرانی از بازار کار و اشتغال تنها 14% در سال 2006 (1384 شمسی) و 17% در سال 2016 بود. نرخ بیکاری زنان در سال 2011 (1379 شمسی)، 28% بود – که دو برابر نرخ بیکاری مردان در همان سال بود، با وجود اینکه یک نفر از هر سه زن ایران مدرک کارشناسی دارد.

گذشته از این آمار کمیتی، حجاب - و سایر محدودیت های قانونی تبعیض آمیز - تأثیر کیفی بر زندگی زنان دارد. این قوانین باعث می شود زنان در فضاهای عمومی ناپیدا، بی‌مقدار، بی‌صدا و غایب باشند. وقتی یک زن تصمیم به شکستن این قوانین بگیرد، نتایج آن می تواند چنان جدی شود که تهدید جانی به همراه داشته باشد. این امر در مورد شاعره ایرانی اواسط قرن نوزدهم طاهره (1817-1852)(1230-1195 شمسی)، که جمله‌ای از او در اول این مقاله ذکر شد، اتفاق افتاد. طاهره (که از او به عنوان قرة العین نیز یاد می شود) از نخستین زنان ایرانی بود که با سرپیچی از سنت حجاب خود را علناً از سر برداشت. او می گفت زمان رهایی زنان نزدیک است. اشعار او، که به طرز حیرت انگیزی حفظ شده است، مملو از استناد به عدالت و آزادی فردی است. طاهره خوشبخت بود، زیرا پدری داشت دانشمند و روشنفکر و مادری تحصیل کرده و پژوهشگر، که در آن زمان نادر بود. طاهره، اگرچه به صورت پنهان، در خانه تحت آموزش پدر قرار داشت و به طور خصوصی به مطالعه ادبیات فارسی و عربی، فقه و کلام الهیات می پرداخت.

سرانجام طاهره تسلط بر ادبیات و کلام ناشی از تحصیل خصوصی را آشکار کرد و علناً در چالش حاکمان دینی زمان خود، توانایی زنان در تفکر، استدلال و نگارش را به رخ آنان کشید. او حتی [با عنایت به برداشتهای خود] به یک دین جدید - مذهب بابی، که پیشرو آیین بهائیت بود گروید. به عنوان بخشی از دین جدید، او تنها زن حاضر در یک گردهمایی مردان سرشناس مذهب بابی در بَدَشت، روستایی در شمال ایران بود. هدف از این گردهمایی اعلام دین جدید و نشان دادن گسست آن از قوانین اسلامی بود. طاهره خود جهت نشان دادن این جدایی، بدون حجاب در این گردهمایی که همه شرکت کنندگان در آن مرد بودند، ظاهر شد.

عمل جسورانه طاهره تهدیدی برای جامعه تلقی شد؛ چون انتظار می‌رفت که زنان در فضاهای عمومی همچنان در پشت پرده غافل و ناشناخته بمانند. وی با نقض هنجارهای سختگیرانه جامعه، با نادیده گرفتن سنت، وارد فضای مردانه ابراز بیان، تفکر و گفتمان شد. اقدامات او پیامدهای شدیدی به همراه داشت. طاهره توسط حکومت دستگیر شد، به دروغ متهم به قتل شد و در بازداشت خانگی به سر برد تا در سن 36 سالگی اعدام شد. تا به امروز، صحبت در مورد داستان زندگی طاهره در ایران مجاز نیست.

فمینیسم ایرانی

فمینیسم در ایران و میان ایرانیان خارج نشین یک امر پیچیده است. آنچه برخی از آن به عنوان “فمینیسم اسلامی” یاد می‌کنند، مربوط به فمینیست هایی است که فکر می کنند اصلاحات قانونی فقط در حوزه آموزه های اسلامی یا شرع امکان پذیر است. فمینیست های اسلامی با نهادهای قدرت در ایران، از جمله روحانیت، در تدوین اصلاحات برای از بین بردن تبعیض و نابرابری جنسیتی در کش و قوسند.

دسته دیگر فمینیست‌های ایرانی، سکولارها را شامل می‌شود که طرفدار حقوق بشر، جامعه مدنی، حاکمیت مدنی، و برپایی دموکراسی هستند. فمینیست‌های سکولار ایرانی وضعیت فرهنگی و سیاسی موجود را سرکوبگر و انزوا گر توصیف می‌نمایند. استدلال آن ها تساوی شهروندان در برابر قانون ، شامل حقوق و تعهدات یکسان است. به عبارت دیگر، فمینیست‌های سکولار معتقدند که دولت و جامعه مدنی باید از حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی زن و مرد به طور یکسان حمایت کنند.

به چالش کشیدن ظلم

جنبش زنان ایران با نزدیک به 40 سال فعالیت، ثابت کرده که یک قدرت ثابت و صدایی برای حقوق برابر برای زنان در ایران است. در طول این چند دهه، قدرتمندترین ویژگی جنبش زنان سیاست عدم خشونت بوده است.

شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل و اولین قاضی زن در ایران، یک وکیل ایرانی است که بخاطر انجام وظیفه خود در دفاع از حقوق دستگیرشدگان در ایران زندانی شد. او توضیح می‌دهد که چگونه جنبش زنان با وجود قوانین سرکوبگرانه از جمله سنگسار قانونی، تعدد زوجات، و یورش پلیس به زنانی که قوانین حجاب را نقض می کنند، هنوز ادامه دارد.

یک نمونه از فعالیت های حقوق زنان در 12 ژوئن 2006 (اول تیر 1385 شمسی)، هنگامی که زنان و مردان در یکی از میادین عمومی بزرگ تهران جمع شدند، رخ داد. آن ها قبل از ورودشان به میدان، از خیابان ها می‌گذشتند و بیانیه ای را با عنوان اینکه «چرا ما قوانین فعلی را عادلانه نمی دانیم» پخش می‌کردند. هنگامی که برگزارکنندگان برای شروع تظاهرات به میدان رسیدند، گروه کوچکی از اتومبیل های پلیس را مشاهده کردند که به سمت یک طرف میدان حرکت می کردند، در حالی که پلیس موتورسیکلت سوار با تجهیزات ضد شورش، در بخش دیگری از میدان مستقر شده بود. در عرض چند دقیقه ، پلیس همه جا حضور داشت. آن ها به همه دستور دادند که از میدان خارج شوند، اما همه راه های خروج را مسدود کرده بودند. پس از شلیک گاز اشک آور، ماموران پلیس مرد به مردان و ماموران زن به زنان حمله می‌کردند. پلیس تظاهرکنندگان را به داخل وانت های پلیس انداخت و قبل از شروع هرگونه تظاهرات، با زور به آن پایان داد.

فعالان برجسته حقوق زنان، از جمله پروین اردلان و نوشین احمدی خراسانی که خبرنگار سرشناسی است، بلافاصله پس از این اتفاق در دفتر شیرین عبادی اجتماع کردند و تصمیم به راه اندازی کمپین یک میلیون امضا گرفتند. هدف آنها جمع آوری یک میلیون امضا جهت پایان دادن به قوانین تبعیض آمیز حکومت علیه زنان بودند.

در روز آغاز رسمی کمپین، ماموران امنیتی و پلیس ورودی ساختمان را مسدود کردند. برگزارکنندگان کمپین با تجمع در خیابان و توزیع بیانیه به این محدودیت پاسخ دادند . نیروهای امنیتی نتوانستند جلوی آنها را بگیرند.

image

پروین اردلان، یکی از بنیانگذاران این کمپین، توضیح داد: هدف این کمپین تضمین حقوق بشر و حقوق زن در ایران بود. این کمپین از حقوق برابر زنان و مردان در رابطه با ازدواج، قانون ارث، قانون کیفری و طلاق حمایت می کرد. بزرگترین دستاورد این کمپین توانایی آن برای جلب زنان از همه اقشار شامل - سکولار و مذهبی، جوان و پیر، روستایی و شهری، و ثروتمند و فقیر بود.

زنان این کارزار را به فضاهای عمومی کشاندند و آن را از جمله وسایط حمل و نقل عمومی، مغازه ها و دفاتر و خانه به خانه – گسترش دادند. آن ها برای گرفتن امضا و افزایش آگاهی درباره فقدان حقوق زنان ایرانی با زنان و مردان همکاری می کردند. این کارزار به مدت پنج سال ادامه یافت. اردلان و خراسانی به همراه سایر شرکت کنندگان به دلیل نقششان در این کارزار محکوم به سه سال زندان شدند.

این کارزار باعث شد تا مجلس اقداماتی جهت ارث بردن زنان از دارایی شوهرشان انجام دهد و به زنان قربانی سوانح رانندگی همان مقدار «پول خون» پرداخت شود که به مردان قربانی داده می‌شود. (قبل از تصویب قانون جدید، زنان تنها نیمی از مبلغ پرداخت شده دیه به مردان را دریافت می کردند.) مجلس همچنین از تصویب لایحه حمایت از خانواده که زنان را مجبور به پرداخت مالیات از مهریه می کرد؛ و به مردان اجازه می داد تا بدون رضایت همسر اول، همسر دیگری اختیار کنند، جلوگیری کرد. سوزان طهماسبی، یکی دیگر از بنیانگذاران این کمپین که بعدها ممنوع خروج شد، دستاوردهای جنبش‌ را با اهمیت ذکر می‌کند. جنبش صدای شهروندانی بود که جسورانه و بدون ترس درباره حقوق زنان صحبت می کردند.

نمونه دیگر از میزان ظلم و ستم بر زنان ایرانی، تجربه ای بود در مبارزه برای رهایی که در 27 دسامبر سال 2017 (6 دی 1396 شمسی) در خیابان انقلاب، یکی از شلوغ ترین خیابان های تهران رخ داد. زنی خودش را بالای یک سکوی بلند رساند. ویدا موحد، مادری 31 ساله، پس از برداشتن حجاب سفیدش، آن را به چوبی بست و بالا برد و در هوا تكان داد. یک زن که شاهد این عمل جسورانه بود و به دلایل امنیتی مایل نبود که نام خود را در مطبوعات فاش کند، اظهار داشت که این صحنه باعث شده است که احساس توام اضطراب و قدرت داشته باشد. از زمان این حادثه، جنبش اعتراضی به نام دختران خیابان انقلاب در سراسر ایران گسترش یافت. تصاویر زنانی مانند موحد که بدون حجاب در رسانه های اجتماعی از جمله “آزادی یواشکی من” از مسیح علینژاد در فیس بوک ظاهر می‌شوند، در سایر نقاط جهان به سمبل تبدیل شده‌اند.

نسرین ستوده، یک وکیل زن حقوق بشر در تهران، می‌گوید که زنان معترض در خیابانها و رسانه های اجتماعی پیامی ساده دارند: به زنان باید حق انتخاب در پوشیدن حجاب داده شود.

جالب است بدانید که در سال 2011 (1389 شمسی)، ستوده به دلیل دفاع از فعالان حقوق بشر، به 6 سال زندان محکوم شد. روزنامه ها گزارش دادند که بیش از 35 زن به دلیل اعتراضات علیه حجاب به شدت مورد حمله و بازداشت قرار گرفتند. یکی از آن ها، نرگس حسینی، به بیش از دو سال زندان محکوم شد. در بیانیه دادستان کل تهران آمده است که دلیل مجازات این زنان «تشویق به فساد اخلاقی» بوده است.

مهوش ثابت نمونه آخر از پشتکار و شجاعت زنان ایرانی در زیر فشار ظلم است. در ماه مه 2008 (1386 شمسی)، ثابت و شش فرد دیگر توسط ماموران وزارت اطلاعات در تهران دستگیر شدند و چون از پیروان دین بهائی اند، مشمول حمایتی که پیروان سایر ادیان مسیحی، یهودی و زرتشتی از آن برخوردارند، نشدند. سیاست رسمی ایران نسبت به شهروندان بهائی به دلیل اعتقادات مذهبیشان تبعیض‌آمیز است. در سال 1993 (1371 شمسی)، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در ایران بیانیه دولتی شماره 1327 ایران را منتشر كرد. این یادداشت توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ 25 فوریه 1991 (6 اسفند 1369 شمسی) تهیه شده، «محرمانه» ثبت شده و توسط مقام رهبری علی خامنه‌ای امضا شده است. این سند به «مساله بهائیان» پرداخته و سیاست ظالمانه ایران در برابر بهائیان را تشریح می کند. در این سند آمده است كه به دلیل القای ایدئولوژی جدید مذهبی، با اخراج افراد متقاضی از دانشگاه ها، رد اشتغال آن ها و ثبت نام آن ها در مدارس، باید پیشرفت و گسترش بهائیت محدود شود.

ثابت و شش بهائی دیگر نخست به 20 سال زندان محکوم شدند. حکم آن ها بعداً به 10 سال کاهش یافت. در سال 2017 (1395 شمسی)، ثابت پس از گذشت یک دهه زندانی بودن در یک سلول عمومی با ابعاد 13 پا در 16 پا در بند 209 زندان اوین آزاد شد. در زندان، او متحمل اتهامات دروغین، تهدیدات، سوءاستفاده ها و تحقیرهایی شده بود، که طبق گفته ثابت می باید برای کاهش مدت حبس و اتهامات بیشتر متحمل می شد. علی رغم حبس طولانی، انزوا و آزار مداوم، ثابت حاضر به تسلیم نشد. او در فضای وحشیگری موجود در زندان، صدای فعالان شد و شعرهایی سرود. مقاومت، چه جسمی و چه زبانی، و یادآوری حقایق شناخته شده، سنتی است کهن به اندازه تاریخ زندگی بشر. اینها در روزهای سرد اردوگاه های کار اجباری سیبری، در حملات فجیع علیه زن و مرد در آفریقای جنوبی و در مبارزه برای حقوق شهروندی در آمریکا دیده شده است. ایرانی ها ممکن انواع چالش های مختص به خود را برای مدت ها تحمل کند، اما در چالش های خود تنها نیستند.

زنان کنشگر در ایران نمایانگر تنوع در پیشینه، تحصیل، مذهب و موقعیت های اقتصادی هستند؛ اما همه آن ها مشتاق آزادی بیشتر در رابطه با حقوق قانونی خود، چشم انداز اشتغال، آزادی پوشش و حق حرکت [از جایی به جای دیگر] هستند. زنان کنشگر ایرانی با پافشاری بر برابری حقوق با مردان، در مطالبات برای رسیدن به حقوق برابر عزم و قاطعیت دارند و حرکت بی وقفه آن ها به سمت دستیابی به آزادی چشمگیر است.

از زمان انقلاب 1979 (1357 شمسی)، زنان ایرانی رهبر اصلاحات اجتماعی و سیاسی غیرخشونت آمیز ایران بوده اند - نه تنها برای خود بلکه برای هموطنان خود نیز خواستار آزادی هستند. آن ها زندگی تحت رژیم سرکوبگری را تحمل می کنند، که آن ها را کنترل و از هم جدا می کند، و از اعطای استقلال و فرصتهای برابر به آنان خودداری می ورزد. آن ها به ناحق از فرزندان، همسران و خانواده های خود جدا می شوند. آن ها در ملاء عام و فضاهای خصوصی مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. آن ها به ناحق بازداشت می‌شوند، به دروغ متهم شده و بدون مراجعه به قانون محکوم می شوند و در زندان هم، تحت رفتارهای وحشیانه قرار می گیرند.

به رغم همه این ها، زنان ایرانی همچنان علناً خواهان حقوق شخصی خود هستند. در مقابله با ناسازگاری ها، به انکار انقیاد می پردازند زیرا تصمیم گرفته‌اند که به جای قربانی، اصلاح گر باشند. مبارزه زنان یک حرکت اخلاقی است که در همه سطوح خواهان عدالت برای زنان است.

منابع توصیه شده

  • شیرین عبادی. 2016 (1394 شمسی). تا زمانی که آزاد شویم: مبارزه من برای حقوق بشر در ایران. نیویورک: Penguin Random House LLC. یک گزارش شخصی از مبارزات و شجاعت نویسنده به عنوان وکیل مدافع حقوق زنان و کودکان در ایران.
  • فرزانه میلانی. 2011 (1389 شمسی). کلمات نه شمشیر: نویسندگان زن ایرانی و آزادی جنبش. سیراکیوز ، نیویورک: انتشارات دانشگاه Siracuse. اکتشافی در مورد تاریخچه حجاب، تفکیک جنسیت در ایران و حرکاتی برای تفکیک جنسی.
  • ولنتاین م. مقدم. 2002 (1380 شمسی). “فمینیسم اسلامی و نارضایتی های آن: به دنبال حل و فصل مناظره”، علائم 27 (4). در مورد فمینیسم اسلامی و تنش میان فمینیستهای سکولار، مذهبی و فمینیستهای ایرانی خارج از کشور.
  • ولنتاین م. مقدم و فاطمه حقیقت جو. 2016 (1394 شمسی). “زنان و رهبری سیاسی در یک زمینه اقتدارگرایانه: مطالعه موردی مجلس ششم در جمهوری اسلامی ایران” ، سیاست و جنسیت 12 (1). رهبري سياسي گروه كوچك از زنان ايراني را كه در دوره اصلاحات در سال 2002 به مجلس ششم انتخاب شدند.
  • افسانه نجم آبادي. 2000. “(سازمان ملل متحد)(رفع) پوشش فمینیسم،” متن اجتماعی 18 (3). فمینیسم را در چارچوب جامعه ایران بررسی می کند و “ایرانی بودن” را تجسم می کند که همه، بدون در نظر گرفتن دین، ​​زبان، قومیت و گرایشات جنسی را در بر می گیرد.

Related Content