post-thumb

در جستجوی قدرت و پرستیژ: فهرستی از سیاست خارجی‌ ایران از ۱۳۰۰

چکیده مطلب

این مقاله بررسی مختصری است از مبانی سیاست خارجی ایران در یکصد سال گذشته. از خواست و آرزوی استقلال در زمان اشغال توسط نیروهای خارجی، تا برقراری موازنه قدرت در دوران جنگ سرد، و از ملی گرایی افراطی تا سیاست «نه شرقی – نه غربی» و «تعامل سازنده» همه به صورتی کرونولوژیک در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته اند. تأثیر جنگهای مهم منطقه ای و بین المللی و نهضت های عمده داخلی نیز در این بررسی مد نظر قرار گرفته است. این مقاله همچنین با در نظر گرفتن موقعیت ژئوپلتیک خاص ایران، و نقش آن در اقتصاد سیاسی جهان، به ویژه بعد از اکتشاف نفت در ایران و مسائل مربوط به آن، برخی علائق انزواگرایی و ایده آلیسم خاص ایرانی را مطرح کرده است.

حفاظت از قلمروی حاکمیت: سیاست خارجی رضا شاه (۱۳۲۱ - ۱۳۰۰)

سیاست خارجی ایران از 1300 تا 1320 هجری شمسی با نام رضا پهلوی عجین است. رضاخان سردار سپه در پاییز 1302 (1923 میلادی) از سوی احمد شاه به عنوان سی و پنجمین نخست وزیر دوران مشروطه ایران منصوب شد. او دو سال و یک ماه در این سمت بود و از 1304 تا 1320 نیز با عنوان رضا شاه سلطنت و حکمرانی کرد.

ایران و اتحاد جماهیر شوروی

۸ سال پیش از به قدرت رسیدن رضا شاه انقلاب بلشویکی در روسیه اتفاق افتاد و دولت انقلابی شوروی در ابتدا به منظور جلب حمایت ایرانیان تمام امتیازات استعماری مندرج در عهد نامه های پیشین را یکجانبه کان لم یکن اعلام کرد. اما زمانیکه رضا شاه به قدرت رسید، علی رغم شکست روسیه در جنگ جهانی اول، رقابت دو قدرت انگلیس و شوروی در ایران جان تازه ای گرفته بود، و نه تنها مسئله شیلات بحر خزر و نحوه ترانزیت کالاهای ایرانی از خاک شوروی حل نشده بود، بلکه یک ناوچه توپدار شوروی نیز در بندر انزلی مستقر بود.

چند ماه پس از به قدرت رسیدن رضا شاه، مقام های شوروی به منظور فشار بر ایران دفعتاً و بدون اخطار قبلی ورود کالاهای ایرانی به خاک شوروی را ممنوع اعلام کردند. رضا شاه نیز در تابستان سال 1305 (1926 میلادی) ابتدا عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار خود را برای مذاکره به مسکو اعزام کرد. چند ماه بعد علیقلی انصاری وزیر خارجه ایران مذاکرات را ادامه داد که سرانجام منجر به عقد توافقنامه سال 1306 شد و دولت شوروی نیز حق ترانزیت کالاهای ایرانی از خاک شوروی به مقصد کشورهای اروپائی و بالعکس را برسمیت شناخت. در این برهه تهران و مسکو به دو توافق دیگر نیز دست یافتند: قرارداد شیلات و عهدنامه تامینیه و بیطرفی.

امتیاز بهره برداری از شیلات و حق صید در آبهای ایران در دریای مازندران از تقریباً نیم قرن پیش از آن بطور تمام و کمال به روس ها واگذار شده بود. در سال 1304 مدت امتیاز منقضی شد و ایران از تمدید آن خودداری کرد. پس از کشمکشی دو ساله مقرر شد یک شرکت مختلط ایران و شوروی به ریاست یک ایرانی تشکیل شود و مدیریت شیلات را برای ربع قرن بر عهده بگیرد. در سال 1331 (1952 میلادی) مدت این قرارداد نیز خاتمه یافت و ایران دو سال پس از ملی کردن صنعت نفت ایران تصمیم گرفت شیلات را نیز ملی کند.

عهدنامه تامینیه و بیطرفی بین ایران و شوروی در 1306 (1927 میلادی) به امضاء رسید. در آن زمان روابط مسکو و لندن به دلیل کشف شبکه جاسوسی شوروی در انگلستان قطع شده بود، و انعقاد یک رشته از قراردادها (موسوم به پیمان لوکارنو) میان کشورهای اروپائی مرزهای غربی آلمان با فرانسه و بلژیک را برسمیت شناخت. این اقدام مقدمات عضویت آلمان در «جامعه ملل» را فراهم کرد و آلمان شکست خورده در جنگ عالمگیر اول را بار دیگر به خانواده کشورهای اروپائی بازگرداند. اما برداشت مسکو از پیمان لوکارنو که در پاییز 1304 (1925 میلادی) منعقد شد این بود که این کار با هدف نهائی اتحاد بین مهمترین کشورهای اروپائی علیه انقلاب در کشور شوراها ست.

به همین دلیل شوروی برای مقابله با “محاصره” خود با ترکیه و افغانستان و ایران عهدنامه بیطرفی و عدم تجاوز امضاء کرد. بر اساس پیمان تامینیه بین ایران و شوروی دو کشور متعهد شدند که از حمله به متعاهد دیگر خودداری کرده و در هیچ نوع اتحاد یا ائتلافی از طرف کشورهای ثالث بر ضد امنیت نظامی متعاهد دیگر شرکت نجویند. دو کشور همچنین تعهد کردند ضمن حل اختلافات از طرق مسالمت جویانه و خودداری از جنگ تبلیغاتی علیه یکدیگر، از تشکیل دستجاتی در خاک خود با هدف برهم زدن امنیت یا تغییر حکومت طرف دیگر جلوگیری کنند و «در صورتیکه یکی از طرفین مورد تجاوز کشور ثالث یا گروهی از کشورها قرار گیرد، متعاهد دیگر مکلف است بی طرفی خود را رعایت کند.»

با این حال، تمایل مسکو برای صدور انقلاب به ایران و اقدامات تهران در سرکوب حامیان مرام اشتراکی در سال 1316 (1937 میلادی) باعث شد تا پیش از تبعید رضاشاه از ایران روابط دو کشور با پس زمینه ای از سردی و تنش گاه و بیگاه همراه باشد.

ایران و انگلستان

از لحاظ ژئو استراتژیک سیاست لندن در قبال فلات ایران در این برهه بر سه محور اصلی حفاظت از شبه قاره هند، جلوگیری در سقوط ایران به دامان همسایه شمالی، و حفاظت از منابع نفتی قرار داشت.

در سال 1801 (1179 شمسی)، الکساندر اول تزار روسیه محرمانه به ناپلئون بناپارت امپراطور فرانسه پیشنهاد کرد تا مشترکاً به هند حمله کنند. شبه قاره هند بزرگترین دستآورد استعماری امپراطوری بریتانیا بود و دست اندازی به آن از طریق فلات ایران کابوس دولتمردان بریتانیائی بود. ایران و افغانستان در این دوران بخشی از ایجاد و تقویت کمربند امنیتی برای حفاظت از هند محسوب می شدند. رقابت های استعماری بریتانیا و روسیه در ایران سابقه دیرینه داشت، اما با ظهور دولت انقلابی در شوروی و نفوذ ایدئولوژی ضد استعماری آن به ویژه در میان طبقه تحصیلکرده در ایران ضرورت حمایت از دولت مرکزی مقتدر در ایران و جلوگیری از گسترش مرام اشتراکی و سقوط ایران به دامان شوروی را بصورت یکی از دغدغه های بریتانیا درآورد.

دو سال پس از انقلاب کمونیستی در روسیه، قرارداد 1919 در زمان احمد شاه قاجار بین ایران و انگلستان به امضاء رسید که در صورت اجرائی شدن به معنی تحت الحمایگی کامل ایران بود. این سند 6 ماده ای که مذاکرات آن در نهایت خفا و با رشوه های کلان به شماری از دولتمردان ایران منعقد شد، تقریباً تمام منافع و مطامع لندن در ایران را تامین و تضمین می کرد، و با برقراری نظارت همه جانبه انگلستان بر ارتش و مالیه ایران، امتیاز احداث راه آهن و راه شوسه و بهره برداری از آن را نیز تمام و کمال در اختیار بریتانیا قرار می داد. اما پس آشکار شدن مفاد آن و اوج گیری مخالفت ها، چهار سال پیش از به سلطنت رسیدن رضا شاه، توسط مجلس شورا مخالف با قانون اساسی و کن لم یکن اعلام شد.

در سال 1911 (1289 شمسی)(سه سال پیش از آغاز جنگ جهانی اول)، سوخت ناوگان دریائی بریتانیا از ذغال سنگ به نفت تغییر یافت. تقریباً 15 سال بعد در هنگام به سلطنت رسیدن رضا شاه استخراج و تولید نفت در ایران هنوز منحصر به مسجد سلیمان بود، اما در همان زمان چشم انداز ذخایر زیرزمینی جنوب ایران و مناطق حاشیه ای خلیج فارس به عنوان «دریائی از نفت» آنقدر روشن بود که از نظر امپراطوری بریتانیا اهمیت استراتژیک آن ناحیه با کانال سوئز برابری می کرد. تقریباً ربع قرن پیش از به سلطنت رسیدن رضا شاه، ویلیام ناکس دارسی میلیونر انگلیسی امتیاز استخراج و حمل و فروش نفت ایران را بدست آورده بود. مدت این امتیاز 60 سال بود. تبدیل امتیاز دارسی به شرکت نفت ایران و انگلیس و تخلفات عدیده بریتانیا از جمله کاهش چشمگیر حق امتیاز ایران از عملیات استخراج نفت باعث شد تا ایران امتیاز دارسی را در پاییز 1311 (1932 میلادی) لغو کند.

کمتر از شش ماه بعد، قرارداد دیگری با شرکت نفت جنوب به امضاء رسید که به قرارداد 1933 معروف است. در قرارداد جدید سهم الامتیاز ایران از 16 به 20 درصد افزایش یافت و حداقل پرداخت به ایران تضمین شد. اما سر دودمان سلسله پهلوی در موضوعات دیگری مانند الغای کاپیتولاسیون، خارج کردن عملیات پست و تلگراف از دست مستشاران بلژیکی، استقلال گمرکات و حق نشر اسکناس (1307) توفیق بیشتری داشت و اقدامات او برای رفع سلطه نظامی و سیاسی بریتانیا از مناطق ساحلی ایران در خلیج فارس بسط اقتدار دولت مرکزی به سراسر ایران را تکمیل کرد. رضا شاه در تنها سفر خارج از کشور خود در سال 1313 (1935 میلادی) به دعوت آتاتورک به ترکیه سفر کرد و تحت تاثیر پیشرفت های همسایه غربی از جمله نقش فزاینده زنان در جامعه ترکیه قرار گرفت. در این برهه ایران با پیروی از سیاست حسن همجواری و پرهیز از درگیری ضمن انعقاد قراردادهای اقتصادی دوجانبه و حل و فصل اختلافات مرزی و ارضی روابط خوبی با عراق و افغانستان نیز برقرار کرد.

رضا شاه در سیاست خارجی از برقراری توازن بین دو قدرت استعماری انگلیس و شوروی و همزیستی مسالمت آمیز پیروی می کرد، و بیطرفی در بحران ها و مناقشات بین المللی را به صورت دستورالعمل مسلط در روابط فرامرزی خود قرار داده بود. اما گسترش روابط اقتصادی ایران با آلمان تلاش او برای برقراری روابط با «نیروی سوم یا قدرت ثالث» جهت متوازن کردن قدرت مسکو و لندن در ایران سرانجام به صورت نقطه ضعف و پاشنه آشیل سیاست او در آمد، و با تجاوز نظامی شوروی و بریتانیا به ایران در شهریور 1320 (اوت 1941)، به تبعید رضا شاه به خارج از کشور منجر شد.

محمد رضا شاه پهلوی در 25 سال آخر دوران پادشاهیش، فرمانروایی مسلط و مقتدر، و تصمیم گیرنده نهائی در بسیاری از مسائل کلیدی در سیاست خارجی ایران بود. دوره سلطنت محمد رضاشاه را می توان به چهار بخش تقسیم کرد:

احیای حاکمیت و اقتدار ملی (۱۳۳۲ - ۱۳۲۰)

اگر تجاوز و اشغال ایران توسط بریتانیا و شوروی سابق از جنوب و شمال به ایران در 25 شهریور 1320، روی نداده بود، سرنوشت ایران به صورتی دیگر رقم می خورد. اما اشغال ایران و تبعید رضاشاه توسط انگلیس، محمد رضا پهلوی ولیعهد با هوشمندی تعدادی از سیاستمداران ایرانی - و از جمله محمد علی فروغی - به سلطنت رسید. بعد از پایان جنگ جهانی دوم، حفظ استقلال و تمامیت ارضی و از بین بردن اثرات اشغال نیروهای متفقین در صدر اهداف سیاست خارجی ایران قرار گرفت. استراتژی مسلط در این دوره را راهبرد «نیروی سوم» خوانده اند که هدف از آن بسط روابط با آمریکا بود؛ تهران امیدوار بود از این رابطه برای متوازن کردن قدرت مسکو و لندن استفاده کند.

در آذر سال 1322 (1943 میلادی)، کنفرانس تهران با شرکت سران سه قدرت بزرگ آمریکا، اتحاد شوروی و بریتانیا تشکیل شد. رهبران شرکت کننده که در اصل به منظور انتخاب فرمانده قوای متفقین و تعیین تاریخ گشایش «جبهه دوم» در این گردهمایی محرمانه شرکت کرده بودند، ضمنا تایید کردند - طبق قراردادی که بعد از تجاوز به ایران با نخست وزیر وقت فروغی بسته بودند - حداکثر شش ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم، نیروهای خود را از خاک ایران خارج کنند. 1

مدت کوتاهی پس از خاتمه جنگ، واحدهای نظامی آمریکا (که از نظر حقوقی «میهمان» واحدهای بریتانیائی بودند) خاک ایران را ترک کردند. سربازان بریتانیا نیز پیش از پایان مهلت شش ماهه از خاک ایران خارج شدند. اما واحد های نظامی اتحاد شوروی مواضع خود در شمال غرب ایران را تحکیم کردند و به صورت کلیدی ترین حامی فرقه دموکرات آذربایجان درآمدند، که دم از خودمختاری و استقلال می زد.

هماهنگی سیاستمداران ایران، و بالاخص سیاست هوشمندانه احمد قوام (قوام السلطنه) نخست وزیر وقت ایران و بازی ماهرانه او با عوامل حزبی داخلی و بهره گیری از حمایتهای آمریکا باعث شد تا تقریبا دو سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، ارتش شوروی سابق از خاک ایران عقب نشینی کند، که بلافاصله به سقوط فرقه دموکرات آذربایجان منجر شد. یکی از مهمترین مشخصات این دوره در سیاست ایران، بازی با کارت «قدرت سوم» یعنی آمریکا، برای مقابله با اتحاد شوروی - در چارچوب ضروریات و الزامات ناشی از جنگ سرد - بود، اما ایران نمی توانست در مقابله با بریتانیا از همین روش استفاده کند. 2

سیاست موازنه منفی (۱۳۳۲ - ۱۳۳۱)

در این دوره اعطای هر نوع امتیاز نفتی به دول خارجی منع شده بود. بحث درباره این راهبرد از اواسط جنگ دوم - 1320 به بعد - در میان سیاستمداران و مردم مطرح بود. بعد از تصویب قانون ملی شدن نفت در مجلس، به پیشنهاد جمال امامی در مجلس نخست وزیری به دکتر مصدق پیشنهاد شد، که وی پذیرفت و پس از تایید شاه در بهار 1331 به نخست وزیری رسید. وی سیاست موازنه منفی را به صورت راهبرد مسلط در سیاست خارجی ایران معرفی کرد. این سیاست در عمل با تاکید بر «مقاومت»، هر نوع «سازش» را به شدت نکوهش می کرد. 3

اصرار بر مقاومت و ایستادگی و مذموم خواندن هرگونه مصالحه و سازش (گاه تا حد یک خیانت) نظری ست که با وقایع 28 مرداد و برکناری دکتر مصدق به ظاهر از اندیشه سیاست خارجی ایران محو شد. اما در واقع پارامتر «خفته» ای بود که پس از انقلاب 1357 (1979 میلادی) بار دیگر «فعال» شد.پیگیری سیاست موازنه منفی توسط دکتر محمد مصدق در ابتدا باعث بسیج احساسات ناسیونالیستی شد، اما وضعیت جدید ناشی از تشدید جنگ سرد در آخر عملا دولت وقت ایران را با ناکامی و شکست روبرو کرد. 4

سیاست ناسیونالیسم مثبت (۱۳۴۱ - ۱۳۳۲)

به گفته پل سیبری، در شرایط «دوقطبی ساخت»، کشور ضعیفی که در همسایگی ابر قدرتی با سابقه تحرکات نظامی برون مرزی واقع شده، یا باید اقتدار آن همسایه را تمام و کمال بپذیرد، و یا به «نفوذ و تسلط» ابرقدرتی دوردست گردن نهد. 5 ناآرامیهای سیاسی در لبنان و اردن و به ویژه سرنگونی نظام سلطنتی در عراق در تابستان 1337 (که با «شاه کشی» به فجیع ترین شکل آن همراه بود) زنگ خطر دیگری برای پادشاه ایران بود. تقریبا سه سال پیش از آن، سازمان پیمان مرکزی (سنتو) با شرکت ترکیه، عراق، ایران، پاکستان و بریتانیا تشکیل شده بود. حوادث مذکور، به ویژه آنچه در بغداد اتفاق افتاد، به تقویت پیمان سنتو منجر شد، و دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری وقت ایالات متحده نیز حفظ ثبات و امنیت در منطقه خاورمیانه را یکی از اهداف سیاست خارجی آمریکا اعلام کرد؛ راهبردی که به دکترین آیزنهاور معروف است. در آن سالها مسأله دیگری نیز مطرح بود. تقریبا چهار سال پس از انقلاب اکتبر روسیه، دولت جدید التاسیس اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیمانی با دولت وقت ایران منعقد کرد که به «قرارداد سال 1921» معروف است. بر اساس فصول 5 و 6 این قرارداد، «دولتين معظمین متعاهدین» توافق کردند در صورت حضور سربازان کشور ثالث در ایران، و یا ناتوانی تهران از سرکوب خطری برای سرحدات شمالی، «دولت شوروی حق خواهد داشت قشون خود را به خاک ایران وارد نماید تا اینکه [دولت ایران بتواند] برای دفاع از خود اقدامهای لازم نظامی را به عمل آورد.»6 ایران وحشت داشت که مسکو با استفاده از این قرارداد هر نوع دخالت نظامی شوروی در ایران را «توجیه» کند.7

در گفتگوهای محرمانه بین تهران و مسکو که در سالهای 38 - 1337 (59-1958 میلادی)، آخرین شرط کرملین برای «اصلاح» قرارداد 1921 خروج ایران از پیمان سنتو بود. محمد رضا شاه که از اوائل این دوران تا هنگام سرنگونی از قدرت، به صورت یگانه تصمیم گیرنده در امور مهم و حیاتی سیاست خارجی درآمده بود، این شرط را نپذیرفت و مذاکرات شکست خورد.

سیاست «مستقل ملی» (۱۳۵۴ - ۱۳۴۲)

ناکامی مذاکرات تهران و مسکو به سردی روابط و بزرگترین جنگ تبلیغاتی میان دو طرف منجر شد. اما در پاییز سال 1342، تهران طی یادداشتی به مسکو اطمینان داد که اجازه نخواهد داد از خاک ایران برای احداث سایت های موشکی متعلق به کشورهای ثالث استفاده شود. رد و بدل شدن این یادداشت سرآغاز دوره ای از مراودات گرمتر با اتحاد شوروی بود، و کمی بعد مسکو با درخواست تهران برای خرید و نصب کارخانه ذوب آهن در اصفهان موافقت کرد. 8

روابط دو کشور همسایه به دو دلیل بهبود یافت: دست برداشتن شاه از خواسته اش برای «اصلاح» قرارداد 1921، و پیشرفت در تکنولوژی موشکهای پولاریس که در زیردریاییهای آمریکا نصب می شد. موشک چند پیکانه و قاره پیمای پولاریس رفته رفته به صورت ستون اصلی پدافند استراتژیک ایالات متحده در سراسر جهان در می آمد و نیاز به بمب افکنهای دور پرواز و موشکهای قاره پیمای مستقر در سیلو را به مراتب کمتر می کرد؛ امری که نیاز به پایگاه و سایت موشکی در کشورهای خارجی را نیز کاهش می داد. 9

در همین سالها، آمریکا چندین بار صریحا به دولتمردان ایرانی یادآوری کرد که تعاملات آن با پیمان سنتو تا حد «عضویت کامل» در آن نیست، و قرارداد های دو جانبه با کشورهای منطقه صرفاً با هدف جلوگیری از گسترش کمونیسم به امضاء رسیده است. به کلام دیگر، به دولت مردان منطقه با صراحت گوشزد می شد که پیمان های دو یا چند جانبه با واشنگتن در برابر تهدیدهای ناشی از شورشهای داخلی یا اختلافات منطقه ای «ساکت» و بی اثر خواهد بود. دو حادثه در این دوره که هر دو در ارتباط با هند و پاکستان بود، این «سکوت» را به بهترین صورت نمایان کرد و اثر عمیقی گذاشت. با وجودی که پاکستان با آمریکا و بریتانیا «قرارداد امنیتی» داشت، واشنگتن و لندن در دومین جنگ هند و پاکستان در تابستان 1344 (1965 میلادی) (که مانند تمام جنگهای این دو کشور، با شکست پاکستان خاتمه یافت)، «بی طرفی» پیشه کردند.10

شاه همواره بهبود وضعیت ارتش و نفرات آن را از مهمترین وظایف خود می دانست. از دید وی این حوادث نیاز حیاتی به افزایش توان رزمی نیروهای مسلح را صد چندان می کرد، اما آمریکا که تامین کننده اصلی تسلیحات و ادوات نظامی برای ایران بود، به دلایل گوناگون همیشه محدودیت هایی برای این کار قائل می شد. با این حال، سه رویداد کم و بیش همزمان تمام معادلات را تغییر داد.

خروج انگلیس از کانال سوئز

در دی ماه 1346 (ژانویه 1968) لندن اعلام کرد قراردادهای دوجانبه تحت الحمایگی شیوخ خلیج فارس با بریتانیا تا پایان سال 1971 (دی ماه 1350) خاتمه می یابد و بریتانیا قصد ندارد آنها را تمدید کند. خلیج فارس که بخش تعیین کننده ای از نفت صادراتی جهان از گلوگاه آن (تنگه هرمز) عبور می کرد، به ناگهان با «خلاء قدرتی» روبرو شد که تنها تهران می توانست آن را پر کند.11 ایران یک واقعیت ژئو استراتژیک در خلیج فارس است، اما به دلیل ضعف داخلی و حضور بریتانیا فرصت ابراز وجود پیدا نمی کرد. همزمانی تقریبی عقب نشینی بریتانیا از شرق سوئز با نوگرایی اقتصادی و افزایش اقتدار سیاسی در ایران این فرصت را در اختیار تهران گذاشت.

ایران ابتدا با پذیرش رفراندم از مردم بحرین که خواهان استقلال بودند (و بیش از سیصد سال بود که ایران عملاً در بحرین نفوذی نداشت) و بعد بازپس گیری جزیره ابوموسی از امیرنشین شارجه، موقعیت خود را در خلیج فارس تثبیت کرد. و چند سال بعد، تکاوران هوانیروز ارتش به عمان گسیل شدند تا با چریکهای چپ گرای مورد حمایت یمن مبارزه کنند. پیروزی بر پیکارجویان ظفار که در نبرد نهایی در غارهای شیرشیتی در جنوب غربی عمان پناه گرفته بودند، ایران را عملاً به صورت نیروی فائقه خلیج فارس درآورد. 12

دکترین نیکسون

ریچارد نیکسون رئیس جمهوری وقت آمریکا در بهار 1348 (1969) و در اوج جنگ ویتنام دکترینی را اعلام کرد که مهمترین هدف آن کاهش «بار دفاعی» ایالات متحده در سراسر جهان بود. اساس این دکترین که در جزیره گوام در آسیای جنوب شرقی اعلام شد، دو محور داشت: اول، موازنه قوای بین المللی از حالت دو قطبی به چند قطبی تغییر کرده بود. دوم، تعدادی از کشورهای جهان نیز به عنوان «قدرت منطقه» ای شناسائی می شدند و با انتقال/فروش میزان بیشتری از تسلیحات، نقش موثرتری در حفظ ثبات و امنیت ناحیه شان به آنها محول می شد.

بحران نفتی

موفقیتهای ابتدایی ارتش مصر در جنگ با اسرائیل در اکتبر 1973 باعث شد «پلی هوایی» برای ارسال تسلیحات و مهمات از آمریکا به اسرائیل احداث شود. در واکنش، سازمان کشورهای عرب صادر کننده نفت (او-آپک) صادرات نفت به تعدادی از کشورهای غربی از جمله بریتانیا و آمریکا را تحریم کرد. این حادثه در مدت کوتاهی قیمت نفت را چهار برابر کرد و به 12 دلار در هر بشکه رساند. این سه رویداد که در کمتر از نیم دهه اتفاق افتاد، راه را برای خرید های تسلیحاتی سرسام آور ایران هموار کرد. علاقه بی حد و حصر رهبر ایران برای افزایش توان نیروهای مسلح هرگز پنهان نبود. اگرچه تقریباً یک دهه بعد از وقایع 28 مرداد، جان کندی رئیس جمهوری وقت آمریکا با واژه های دیپلماتیک (اما با اقدامات آشکار و بدون ابهام) به شاه تفهیم کرده بود، که تقویت بی رویه نیروهای مسلح با روند رشد و توسعه ایران همگرایی ندارد. اما آن سه رویداد سرنوشت ساز بعلاوه نیاز عاجل وارد کنندگان نفت به بازگرداندن صدها میلیون دلاری که بر اثر افزایش َقیمت نفت به سوی کشورهای صادرکننده سرازیر شده بود کاخ سفید را قانع کرد تا هر ابزار نظامی به جز بمب اتمی را به تهران بفروشد. 13

تقریباً یک دهه پیش از آنکه این سه عامل به قدرت گیری سریع شاه در صحنه بین الملل و به ویژه در منطقه خلیج فارس منجر شود، اعمال یک رشته از تحولات اقتصادی – اجتماعی (موسوم به انقلاب شاه و ملت) محمد رضا شاه را به صورت فعال مایشاء در صحنه سیاست داخلی ایران درآورده بود. توفیق نسبی این اقدامات تحرکی در لایه های اجتماعی و آمال و آرزوهای بخشهای وسیعی از مردم ایران پدید آورد. تبدیل ایران از جامعه ای عمدتاً کشاورزی و روستائی به نیمه صنعتی و اکثرا شهرنشین که تقویت طبقه متوسط را به همراه داشت، در عین حال این تحولات با منشاء سنتی قدرت و مشروعیت او در تضاد بود و هر قدم آن چالشی برای بود و نبود نظام شمرده می شد. 14

پس از آن سه رویداد مهم، و علی رغم رقابتهای پنهان با دربار سعودی، نقش شاه و ایران در منطقه تثبیت شده بود، اما اختلافات با عراق شدت گرفته بود. دولتین ایران و عراق سوای از خصومتهای سیاسی دو نظام که از هنگام قدرت گیری بعثیها در اواخر دهه 1350 و تضاد ایدئولوژیک آنها افزایش یافته بود، سابقه ای طولانی از اختلافات مرزی داشتند که مهمترین آن شط العرب بود. عراق شط العرب را رودخانه ای داخلی می دانست و از ایران می خواست برای کشتیرانی در آن از راهنماهای عراقی استفاده کند. اما ایران معتقد بود شط العرب رودخانه ای مرزی ست و هر دو طرف حق دارند از راهنمایان خود استفاده کنند. در اردیبهشت 1348 (آوریل 1969 میلادی) اولین کشتی ایرانی بنام ابن سینا با هدایت یک راهنمای ایرانی و با حمایت نیروی هوائی و ناوچه های نیروی دریائی ایران از خلیج فارس وارد شط شد.

در اسفند 1353 (فوریه 1975) و در جریان یکی از کنفرانس های سران اوپک که در پایتخت الجزایر بر پا شده بود، شاه و صدام حسین (مرد قدرتمند عراق در آن زمان)، ضمن امضای قرارداد مرزی موسوم به قرارداد 1975، توافق کردند از «رخنه اخلالگران» به مرزهای دو کشور جلوگیری کرده و ضمن تکمیل نشانه گذاری مرزهای خاکی، از خط تالوگ (یا خط القعر) به عنوان مرز آبی در شط العرب استفاده کنند. عقد قرارداد 1975 الجزایر که کاملاً در راستای تامین منافع ایران بود، و آخرین رویداد مهم در سیاست خارجی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است، که جنبش کردها در کشور همسایه را متوقف کرد، و تقریبا همه از جمله اسرائیل و آمریکا از تصمیم شاه به عقد این قرارداد شگفت زده شدند. 15

چگونگی تبدیل ایران از کشوری کم و بیش تابع سیاستهای خارجی از زمان اشغال آن در سال 1320 (1941 میلادی) تا قدرتمندترین کشور در منطقه خلیج فارس در برخی از تحقیقهای سیاسی مطرح شده است. به گفته عده ای از تحلیلگران مهمترین خصیصه سیاست خارجی در دوران پهلوی دوم برون گرا بودن آن بود. محمد رضا شاه در سوئیس تحصیل کرده بود و به دو زبان فرانسه و انگلیسی به خوبی تکلم می کرد. وی در تبلیغ سیاست داخلی خود ناتوان بود، و در حالی که روزنامه نگاران ایرانی حسرتِ مصاحبه با وی را می کشیدند. در هر فرصتی با گزارشگران خارجی مصاحبه می کرد. این تصور در ایران به وجود آمده بود که روی سخن رهبر ایران بیشتر با دیگر کشورهاست نه مردم ایران.

نه شرقی نه غربی “مسیری جدید بعد از ۱۳۵۸”

در ماه‌های اول انقلاب اسلامی، کم و بیش مانند هر انقلاب اجتماعی سیاسی دیگر گروهی به نسبت لیبرال بر سر کار آمد، که بعد از مدت کوتاهی مقهور تندروها شد. سیاست خارجی نظام جدید که کمی پس از تاسیس، وارد بحران گروگان‌گیری کارمندان سفارت آمریکا و انزوای ناشی از آن شده بود، بعد از مرگ بنیان‌گذار نظام، به ترتیب از مراحلی گذشت که رهبران ایران از آن دوره‌ها با عناوین سازندگی، تعامل، رویارویی و تعادل یاد می‌کنند.

گروگان گیری و انزوا

ایران، تقریبا بلافاصله پس از انقلاب و با اعلام سیاست «نه شرقی نه غربی»، استراتژی دوری از دو ابر قدرت آن زمان را در پیش گرفت. افزون بر این، از پیمان سنتو خارج شد و اعلام کرد، به عضویت جنبش غیر متعهدها درخواهد آمد و به جز اسرائیل و آفریقای جنوبی، با تمام کشورها روابط سیاسی خواهد داشت. علاوه بر این، وزارت امور خارجه با ارسال یادداشتی مواد ۵ و ۶ قرارداد ۱۹۲۱ با اتحاد شوروی را یکطرفه ملغی کرد؛ اما مسکو هیچ‌گاه دریافت یادداشت مذکور را تایید نکرد.16

تضاد در رهبری سیاست خارجی و اختلاف در اولویت «ایران یا اسلام» از ابتدای روی کار آمدن دولت موقت آشکار شد. در جمله‌ای منسوب به مهندس بازرگان آمده است که: ما می‌خواستیم از طریق اسلام به ایران کمک کنیم، اما آقای خمینی می‌خواستند با استفاده از ایران قدرت اسلام در جهان و منطقه را افزایش دهند.دولت موقت بر اثر زیاده‌خواهی معممین و افراطیون و سرانجام به دلیل گروگان‌گیری در سفارت آمریکا در تهران ساقط شد. بهانه گروگان‌گیری، رفتن شاه به آمریکا بود. رهبر این گروه سید محمد موسوی خوئینی‌ها بود، و ظاهراً این کار بدون اطلاع آیت‌الله خمینی انجام شده بود، و قرار بود این حرکت «بعد از چند روز» با آزادی گروگان‌ها خاتمه یابد. 17 اما آقای خمینی گروگان‌گیری را «انقلاب دوم» لقب داد و آن را تا روز پایان ریاست جمهوری کارتر در آمریکا ادامه داد.گروگان‌گیری باعث تغییرات عظیم در سیاست خارجی ایران و بلکه جهان شد. ژئواستراتژیک منطقه را تغییر داد، باعث اعلام راهبرد جدیدی در سیاست خارجی آمریکا شد که هنوز نیز معتبر است، و سیاست اعلام شده «نه شرقی نه غربی» آشکارا به شرق تمایل گرفت.

«آرمانگرایی» مشخصه اصلی سیاست خارجی ایران انقلابی بود. چند ماه از انقلاب نگذشته بود که تنش میان پیروی از اصول ایدئولوژیک در سیاست خارجی و دولت‌مداری و کشورداری هویدا شد. جدا از شعارهایی در حمایت از «مستضعفان عالم» و مبارزه بی‌امان با «مستکبران»، ضربات شدید انقلابیون به ساختار نیروهای مسلح بزرگترین نشانه تغییر سیاست خارجی ایران در روابط بین‌الملل بود، و جنگ عراق این تغییر را تشدید کرد و تعمیق بخشید. ریشه‌های حمله عراق به ایران را می‌توان از جمله تاثیرات این تغییر سیاست دانست:

  • اعدام رهبران ارتش و تغییر ساختار آن، تا حد ریشه کردن آن ارتش، خلائی بوجود آورد که لغو یکجانبه قرارداد الجزایر توسط بغداد و تجاوز عراق به ایران را به دنبال داشت.
  • ارتش عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (22 سپتامبر 1980) به ایران تجاوز کرد. تضعیف نیروهای نظامی ایران، خواب‌آلودگی تشکیلات وزارت امور خارجه و دعوت علنی بنیان‌گذار انقلاب ایران به سرنگون کردن صدام حسین از مدت‌ها پیش زمینه آن را فراهم کرده بود.

تاثیرات جنگ بر سیاست منطقه ای ایران

سوریه در طول جنگ ایران و عراق، به دلیل تضاد ایدئولوژیک با بغداد، تنها متحد سیاسی ایران در منطقه بود، و روابط ایران با عربستان سعودی به دلیل رقابت دیرینه تهران و ریاض، و انتقال اسلحه به مکه و کشتار زائران ایرانی در آن شهر در اواسط دهه 1360 به پایین ترین سطح خود رسیده بود.حمایت مسکو از عراق و سرکوب حزب توده در ایران از جمله مسائل لاینحل (اما مسکوت) بین تهران و مسکو بود.18 کرملین سرکوب رهبری حزب و طرفدارانش را امری موقتی و ناشی از روند طبیعی حوادث میدانست و امیدوار بود با گذشت زمان از میزان و اثرات منفی اش کاسته شود.

عراق در شرایطی به ایران حمله کرد، که آمریکا ستیزی به صورت محور سیاست خارجی ایران درآمده بود، با این که تقریبا 80 درصد ادوات و مهمات نیروی زمینی و صد در صد تجهیزات نیروی هوائی کشور از آمریکا خریداری شده بود. در این دوران با وجود انزوا در سیاست بین الملل، ایران در جنگ داخلی لبنان مداخله کرد، به تقویت حزب الله در آن کشور یاری رساند، و نیز در گروگانگیری تعدادی از اتباع غربی در آن کشور به اعمال برخی از اهداف سیاست خارجی خود پرداخت. در اوایل خرداد 1365، هیئتی به ریاست رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی وقت آمریکا با نیت مبادله تعدادی موشک با یکی دو گروگان غربی به تهران مسافرت کرد، اما آشکار شدن این مسافرت «کاملا محرمانه» آنچنان تلاطمی در تهران براه انداخت که سرانجام به تسریع خلع آیت الله حسینعلی منتظری از سمت قائم مقام رهبری منجر شد. 19

بجز فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی در اواخر بهمن 1367 مهمترین رویداد در سیاست خارجی ایران در این دوره، پذیرش آتش بس بر اساس قطعنامه 598، و تاکید آیت الله خمینی بر هدایت گفتگوهای صلح توسط وزارت امور خارجه ایران بود.

دوره ریاست جمهوری هاشمی موسوم به «دوران سازندگی»

در این دوره در اصل صدور انقلاب به عنوان یک مفهوم تئوریک تغییری داده نشد، اما دولت تلاش می‌کرد اهداف نظام را با محیط بین الملل تطبیق و سازش دهد. مبارزه با «کفر جهانی» هنوز محور نطقها بود، اما در عمل بخش بزرگی از توان دولت صرف جلب سرمایه‌های خارجی و ترمیم بخشی از خرابیهای جنگ می‌شد. جمهوری اسلامی همچنان خود را «ام القراء» اسلام می‌خواند، اما آشکارا تلاش میشد به جای «صدور» فیزیکی انقلاب، بر روشهای فرهنگی تاکید شده، و با ترمیم خرابیهای جنگ موجبات «جذب» دیگران را فراهم آورد.

مخرج مشترک همه اینها «واقعگرایی و محاسبه» بود که از مشخصات بارز رفسنجانی شمرده می شد. پس از تجاوز عراق به کویت در تابستان 1369 (1990 میلادی) و تشکیل ائتلافی از کشورها به رهبری آمریکا برای مقابله با آن، این صفات در خلال شکل گیری یک بحران و جنگ در منطقه نیز نشان داده شد.در این دوره سرعت تحولات مربوط به اضمحلال امپراتوری کمونیستی شوروی و خاتمه رویارویی دو ابرقدرت تصمیم گیرندگان و مسئولان راهبری سیاست خارجی ایران را آشکارا شگفت زده و سردرگم کرده بود. اما ایران از ماجراجویی در این دوره پرهیز کرد.

صرفنظر از دو حادثه تروریستی میکونوس و آمیا که روابط میان ایران و آلمان و ایران و آرژانتین را مدتها متشنج کرد، بهبود روابط تهران و ریاض مهمترین دستاورد سیاست خارجی ایران در دوران سازندگی ست.

بخش بزرگ و غیر قابل توصیفی از این بهبود مدیون رابطه گرم و صمیمی میان هاشمی رفسنجانی و امیر عبدالله ولیعهد وقت عربستان سعودی بود. روابط سیاسی دو کشور که در زمان حیات آیت الله خمینی به شدت صدمه دیده و محدود شده بود، این بار تا به آن حد گرم شد که ریاض با تشکیل هشتمین کنفرانس سران کشورهای اسلامی در تهران موافقت کرد. این گردهمایی در آذر 1376 (نوامبر 1997) در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی برگزار شد، اما مقدمات و توافق اصولی با آن در هنگام ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی انجام شده بود.

دوره محمد خاتمی

پرهیز از پرخاشگری، تاکید بر انواع گفتمانها و تشنج زدایی از مشخصات سیاست خارجی دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی ست که به دوره اصلاحات نیز معروف است. کمی پیش از آن که هاشمی رفسنجانی قدرت را تحویل دهد، سفرای کشورهای اروپایی که ایران را به دست داشتن در اقدامات تروریستی - مشخصاً در قتل رهبران کرد در کافه میکونوس آلمان - متهم کردند، تهران را به نشانه اعتراض ترک کردند. اما خاتمی با اکثریتی بزرگ (20 میلیون رای) به ریاست جمهوری انتخاب شده بود و از همان ابتدا از ضرورت «کوتاه کردن دیوار بی اعتمادی» در روابط با سایر کشورها سخن می‌گفت.کوتاه زمانی پس از انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری سفرای کشورهای اروپایی به تهران بازگشتند. و چندی بعد مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا نیز (بدون عذرخواهی) رسماً به نقش سیا در سرنگون کردن دکتر مصدق اشاره کرد.20 اما درگیری میان اصلاح طلبان و محافظه کاران در داخل آنقدر شدید بود که هیچکدام از این اقدامات به گشایشی در روابط تهران با غرب منجر نشد.

عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر و ایران

پس از حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2001 (20 شهریور 1380)، ایران که به دلیل کشته شدن تعدادی از کارکنان کنسولگری اش در مزار شریف در سال 1377 تا مرز جنگ با افغانستان پیش رفته بود، به آمریکا برای حمله به افغانستان کمک کرد و مانع فرار اعضای القاعده از طریق خاک ایران شد.21

دولت خاتمی ایده «گفتگوی تمدنها» را به عنوان یکی از مفاهیم مورد استفاده در سیاست خارجی اش به کار گرفت، و سازمان ملل نیز سال 2001 را به همین عنوان نامگذاری کرد. گفتگوی تمدنها اندیشه استخوانداری نبود، و از راهبردی مشخص و ساز و کاری ویژه نیز بی بهره بود. این ایده تنها از طریق یکی دو گردهمایی خارجی و داخلی با موضوعات غیر سیاسی و با تاکید بر فرهنگ و تمدن به نمایش گذاشته شد، اما از نظر تبلیغاتی، حاکی از اصرار تهران در تغییر چهره خارجی اش بود و به نفع جمهوری اسلامی ایران تمام شد.

با وجود کمک تهران به واشنگتن در حمله به افغانستان، ارائه اندیشه گفتگوی تمدنها در سیاست خارجی، و دست و پا زدن و تقلای دولت خاتمی در چنگال نیروهای محافظه کار در داخل، جرج بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا جمهوری اسلامی ایران را به همراه کره شمالی و سوریه از اعضای «محور شرارت» اعلام کرد. به این ترتیب هرچه دولت خاتمی برای توجیه عقلانی بودن ضرورت تلاش برای برقراری رابطه ای کم تنش تر با غرب به ویژه آمریکا گفته و کرده بود، منهدم شد.22

برنامه هسته ای ایران

در تابستان 1381، وسعت و عمق فعالیتهای هسته ای ایران در اصفهان و نطنز و اراک برملا شد. به دنبال شدت گیری فعالیتهای دیپلماتیک، یک رشته مذاکرات بین هیأت ایران (به رهبری حسن روحانی) با نمایندگان سه کشور آلمان و بریتانیا و فرانسه انجام شد. کلیدی ترین هدف تهران از گفتگوها این بود که پرونده هسته ای را در آژانس بین المللی انرژی اتمی نگه دارد و از ارجاع شدن آن به شورای امنیت جلوگیری کند.

این گفتگوها سه سال طول کشید و در آستانه پایان دوره ریاست جمهوری خاتمی، ایران متعهد شد علاوه بر تعلیق داوطلبانه غنی سازی، از مفاد پروتکل الحاقی (بدون آن که به تصویب مجلس رسیده باشد) نیز پیروی کند.

علی رغم آنکه همه چیز زیر نظر رهبر انجام شده بود، چند روز پیش از آغاز اولین دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، آقای خامنه ای دستاورد گفتگو با هیات اروپایی را «یک عقب نشینی» خواند و به انتقاد از دولت خاتمی پرداخت.

رویارویی دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد

در این دوره سیاست تنش زدایی و تلاش برای بهره گیری از چهره ای مثبت در روابط خارجی که در شانزده سال پیش از آن دنبال شده بود، به کلی کنار گذاشته شد. رئیس جمهوری اسلامی خواهان «محو اسرائیل از صفحه روزگار» شد، شعاری که از بعد از درگذشت آیت الله خمینی دیگر مطرح نشده بود. در این دوره روابط ایران با عربستان سعودی نیز به سردی گرایید. و زمزمه امارات متحده عربی برای باز پس گیری سه جزیره خلیج فارس افزایش یافت.

جنبش سبز و تاثیر آن در سیاست خارجی

دور دوم انتخابات محمود احمدی نژاد با تنشها و برخوردهایی جدی روبرو شد که موجودیت نظام را به مخاطره انداخت. عدم تمکین مهدی کروبی و میرحسین موسوی، به نتایج اعلام شده انتخابات، به تظاهرات عظیم و آرامی انجامید که از سوی دولت وقت و عوامل امنیتی به خون کشیده شد. صدها نفر کشته شدند و هزاران نفر به زندان افتادند. چند ماه پس از شروع دور دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، رهبر جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی مفصلی از «عزت، حکمت و مصلحت» به عنوان سه اصل اساسی در سیاست خارجی نام برد.

بهار عربی

در اواسط دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد یک رشته تحولات سریع در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا اتفاق افتاد که به بهار عرب معروف شد. ایران در ابتدا به دلیل شباهت ظاهری این حوادث به اعتراضات و راهپیمایی‌های گروه بزرگی از ایرانیان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 1388 (2009 میلادی) از سمت گیری مشخصی در این مورد خودداری کرد، اما کمی بعد آن را «بیداری اسلامی» خواند، و در حالی که از وقوع «بیداری» در مصر علیه حسنی مبارک حمایت می‌کرد، «بیداری» مشابه مردم سوریه را مردود دانست.

مذاکرات اتمی

مذاکرات اتمی در این دوره تبدیل به مهم ترین موضوع سیاست خارجی ایران شد، زیرا اعمال تحریم هایی که رهبران ایران از آن به عنوان کاغذپاره یاد میکردند، باعث فشارهای اقتصادی عظیمی شد. در این دوره ارزش پول ملی ایران هر روز از روز پیش پایین تر می‌رفت به طوری که در پایان دوره احمدی نژاد به حدود 10 درصد ارزش قبل از ریاست جمهوری وی رسید.

در پرتنش ترین این ایام، اسرائیل برای انجام اقدامی نظامی علیه سایت‌های اتمی ایران فشار می‌آورد، و نیروی دریائی سپاه پاسداران نیز هنگام عبور کشتی‌های ناوگان پنجم آمریکا از تنگه هرمز، با قایقهای تندرو در اطراف آنها مانور می‌دادند و رزمایش اجرا می‌کردند. باراک اوباما نیز که سیاستی ظریف بر اساس هویج و چماق را در پیش گرفته بود، همزمان به ایران هشدار داد و به اسرائیل یادآوری کرد که «به عنوان رئیس جمهوری ایالات متحده بلوف نمی زند.»

مهمترین حاصل سیاست خارجی در این دوره، جایگزینی نمایش به جای دستاورد بود. محمود احمدی نژاد با ادبیاتی نازل رایج در اون انقلاب، قطعنامه‌های تحریم مصوب شورای امنیت را «کاغذ پاره» می‌خواند. پس از به قدرت رسیدن حسن روحانی در سال 1392 که کابینه اش را «دولت تدبیر و امید» لقب داده، اعتماد سازی و تنش زدایی سرلوحه سیاست خارجی ایران قرار گرفت تا مولد «توازن» نویی در این عرصه باشد. مهمترین دستاورد دوران ریاست جمهوری حسن روحانی امضای قرارداد موسوم به برجام با کشورهای غربی است که بر اساس آن تحریم‌های اعمال شده بر ایران به تدریج حذف و ایران تعهد کرده است که برنامه اتمی خود را تحت نظارت کامل سازمان انرژی اتمی وابسته به سازمان ملل قرار دهد و از تولید موشکهای قادر به حمل کلاهک اتمی بپرهیزد.23

این توافق بعد از خروج ایالات متحده از آن در بهار 1396 عملاً عملی نشده است و کشورهای اروپایی نیز تاکنون موفق نشده اند با وجود تحریمهای گسترده ایالات متحده از تحریمهای ایران که در توافق برجام پیش بینی شده بود بکاهند.


  1. Glenn Snyder and Paul Diesing, Conflict Among Nations; Bargaining, Decision Making and System Structure in International Crisis, Princeton, Princeton U Press, 1978 ↩︎

  2. Shahram Chubin and Sepehr Zabih, The Foreign Relations of Iran; a Developing State in a Zone of Great Power Conflict, Berkeley, Uni of California, 1974: PP 2 ↩︎

  3. Sepehr Zabih, Roots of the Iranian Revolution, Chicago, Lake View Press, 1982 Sepehr Zabih, Iran’s International Posture: De Facto Non-Alignment with a Pro-Western Alliance, Middle East Journal, 23 (3), Jan 1970: PP 304 ↩︎

  4. Ibid, Chubin and Zabih, Forward by Paul Seabury ↩︎

  5. Regicide ↩︎

  6. K. R. Singh, Iran; The Quest For Security, India Quarterly, 30 (2), April – June 1974, PP 128 ↩︎

  7. Rouhollah K. Ramazani, Iran’s Changing Foreign Policy: a Preliminary Discussion, Middle East Journal, 24 (4), August 1970, PP 432 ↩︎

  8. Alexander MacLeod, Shah of the Indian Ocean?, Pacific Community, 7 (3), April 1976, PP 426 ↩︎

  9. Ibid, Bayne, PP 219; and Ibid, Zabih, 1970, PP 311 ↩︎

  10. J C Hurewitz, The Persian Gulf: British Withdrawal and Western Security, American Academy of Political Science, (401), May 1972: PP 106 ↩︎

  11. See David J McMunn, Great Britain Withdrawal from Persian Gulf: 1968 – 1971 for Iran’s reaction the British retreat from the Persian Gulf ↩︎

  12. Han, The Nixon Doctrine: Design and Dilemma, Orbis, 16 (2), Summer 1972, PP 361 ↩︎

  13. Samuel P Huntington, Political Order in Changing Societies, Yale University Press, New Haven, 1968 ↩︎

  14. The Implications of Iran Iraq Agreement, PP 4 (pint 20) ↩︎

  15. Roham Alvandi, Nixon, Kissinger and the Shah, Oxford University Press, Oxford, 2012 ↩︎

  16. http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2201351 ↩︎

  17. سال‌ها پس از آن، نگارنده به مناسبتی چندین بار ابراهیم اصغرزاده سخنگوی آن «دانشجویان» را ملاقات کرد و این سخن را از او شنیده است؛ گفته‌ای که با سخنان چند پژوهشگر دیگر و با مدارک و شواهد در مورد گروگان‌گیری نیز همخوانی دارد. ↩︎

  18. اتحاد شوروی با لحاظ کردن منافعش حزب توده را رها کرد، زیرا هم برداشت واقع گرایانه تری نسبت به انقلاب اسلامی داشت و هم مدتها از تاریخ مصرف رهبری آن تشکیلات گذشته بود. ↩︎

  19. خاطرات حسینعلی منتظری، اتحاد ناشران ایرانی در اروپا، جلد دوم. پیش از آن، آیت الله منتظری در چند مورد دیگر، از جمله مخالفت با اعدام ها و زمزمه‌های مربوط به «مطلقه» بودن ولایت فقیه با نظام درگیر شده بود. ↩︎

  20. مصاحبه هوشمند میرفخرایی با رابرت هانتر، سفیر سابق و مشاور ارشد موسسه تحقیقاتی راند، پاییز 1392 (2013) ↩︎

  21. http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/northamerica/usa/1383559/Straw-mocks-Bushs-axis-of-evil.html ↩︎

  22. https://www.bbc.com/persian/iran/2012/07/120730_l39_mousavi-lari_nuclear_khamenei.shtml ↩︎

  23. محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران این «توازن ظریف» و تعامل سازنده را اینگونه توصیف کرده است: «…بین نیازهای ملی، منطقه‏ای و جهانی ازwww.yjc.ir/fa/news/4813696/ یک سو و امکانات، ابزار و سیاستهای موجود از سوی دیگر؛ بین تداوم و انعطاف در سیاست خارجی؛ بین اهداف و امکانات؛ و بین اسباب و ابزار مختلف قدرت در جهانی دائماً در حال تغییر. ↩︎


Related Content