پیشگفتار
روحیه و کاراکتر ملی ایرانیان در یکصد سال گذشته تا حدودی زیر تأثیر ترس از نفوذ و تجاوز خارجی تعریف و سرشته شده است. این آمیختگی شاید برای یک تمدن باستانی از این جهت قابل درک باشد که نقطههای عطف در زندگی اجتماعی و سیاسی آن کشور مستقیماً به حمله و اشغال و تعدّی خارجیها مربوط است: از جنگ با یونانیان تا حمله مقدونیها و اشغال ایران، از حمله اعراب تا تسلط مغولان و ترکان و … تا همین جنگ اخیر با عراق، همه عجین است با صُور مختلفی از اندیشه و خیال مورد تجاوز بودن. شاید اشتغال ذهنی وسواس گونه و بدبینانۀ ایرانیان دربارۀ مفاهیم «خود مختاری»، «حاکمیت ملی» و «تمامیت ارضی» را بتوان از این طریق توضیح داد. حوادث یکصد سال گذشتۀ ایران نیز این بدبینی و شک نسبت به تغییرات سیاسی را بیش از پیش تشدید کرده است.
در یکصد سال گذشته سه قدرت بزرگ جهانی بریتانیا، روسیۀ شوروی و ایالات متحده نقشی حیاتی در تعاریف فرهنگ سیاسی ایران ایفا کرده اند. اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱م. توسط شوروی در شمال و بریتانیا در جنوب، و نقشی که ایالات متحده در شکل گیری این وقایع ایفا کرده، محور این مقاله است. در این نوشته این بحث را ارائه خواهم کرد که نه فقط رویکرد ایران به روابط خارجی، بلکه مفاهیم «خودمختاری»، «استقلال»، «حاکمیت ملی» و «تمامیت ارضی» در ایران معاصر نیز، متأثر است از روایتهای مربوط به نقشی که هر یک از این قدرتهای بزرگ از زمان آخرین اشغال نظامی ایران در زمان جنگ جهانی دوم ایفا کرده اند، و به طور مشخص به برداشتهای مشخص ناشی از سوء تفاهماتی میپردازم که در مورد نقش ایالات متحده در آن برهۀ مهم بوجود آمده است.
معرفی و اهمیت اسناد مورد بحث
با گذشت هشتاد سال از تجاوز نظامی و اشغال ایران در سال ۱۹۴۱ هنوز تحقیق جامعی دربارۀ آن واقعه انجام یا منتشر نشده است و برخی از اسناد دست اول مربوط به آن نیز شاید شناخته شده نباشد. از جمله این اسناد کمتر شناخته شده ۱۲۱ تلگرامی است که در فاصلۀ ۲۳ ژوئن ۱۹۴۱- روز بعد از حملۀ آلمان نازی به روسیه و آغاز تدارکات برای اشغال ایران – تا ۲۹ دسامبر همان سال میان نمایندگان سیاسی ایالات متحده در تهران، لندن، مسکو، و آنکارا رد و بدل شده و شامل مطالب دست اولی از دلایل اشغال ایران، اهداف آن، و نیز تلاش ایرانیان برای حفظ استقلال سیاسی و تمامیت ارضی کشورشان بعد از پایان جنگ و نقش بسیار مهم آمریکا در گرفتن تضمین علنی از کشورهای متجاوز برای آینده ایران است.1 به علاوه اسناد مورد بحث به دو دلیل دیگر نیز از اهمیت قابل توجهی برخوردارند: اول آن که ایالات متحده در زمان اشغال ایران منافع و حضور ویژهای در ایران نداشت و دیگر آن که لوئیس گوته دریفوس Louis Goethe Dreyfus وزیر مختار آمریکا در تهران تماسهای مرتبی با مقامات ایرانی و ریدر بولارد Reader Bullard همتای انگلیسی خود در تهران داشت و به همین دلیل در جریان فعالیتهای انگلستان و تماسهای آن با آمریکا و شوروی بود.
دلایل واقعی و صوری اشغال ایران در سال ۱۹۴۱ چه بود؟
ایران یک سال و اندی قبل از اشغال اعلام بیطرفی کرده بود. میدانیم که اعلام بیطرفی ایران در جنگ اول جهانی نیز مورد اعتنا قرار نگرفت و نیروهای روسیه و بریتانیا کشور را اشغال کردند. اما یک تفاوت ماهوی میان این دو اشغال وجود دارد: در جنگ اول ایران مطابق قرارداد ۱۹۰۷ به دو منطقه نفوذ روسیه و بریتانیا تقسیم شده بود، دولت مرکزی ایران بسیار ضعیف بود و در بسیاری از مناطق مرزی کشور قدرت عملاً در دست حکومتهای محلی زیر نفوذ بریتانیا و روسیه قرار داشت، ارتش منظمی وجود نداشت، مجلس شورای ملی تعطیل بود و انتخابات به دلیل مخالفت روسیه و بریتانیا به تعویق افتاده بود؛ اما در زمان اشغال سال ۱۹۴۱ یک دولت نسبتاً قوی در ایران بر سر کار بود، مرزهای کشور امن شده بود، قراردادهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۹ و حق قضاوت کنسولی فسخ شده بود، و ارتشی بوجود آمده بود که تا حدودی از مرزهای کشور حفاظت میکرد. پس دلیل اشغال ایران چه بود؟
دلیل اصلی امروز البته روشن است: استفاده از تسهیلات کشور برای کمک به شوروی که مورد تهاجم نیروهای آلمان نازی قرار گرفته بود. این موضوع در دیدار محرمانۀ وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیا با پرزیدنت فرانکلین روزولت بر روی یک کشتی در اقیانوس اطلس نیز مورد بحث قرار گرفته بود. چرچیل در گزارشی که روز ۹ سپتامبر ۱۹۴۱ از ملاقات خود با پرزیدنت روزولت به مجلس عوام انگلستان داد، تصریح کرد که در آن دیدار در اقیانوس اطلس «نتایج مهمی در چهار مورد اصلی به دست آمد» که دومین مورد آن «اقداماتی برای کمک به روسیه برای مقاومت در برابر تهاجم آلمان نازی» بود.2
اظهارات چرچیل که دو هفته بعد از آغاز اشغال ایران صورت گرفت، با واکنش مثبت نمایندگان مجلس عوام بریتانیا روبرو شد. سر پرسی هریس Percy Harris از دولت چرچیل به مناسبت اشغال ایران تقدیر کرد و گفت: «وضعیت از طریق گشودن راه به سوی روسیه از طریق ایران بسیار بهبود یافته است… دولت از نظر منافع مشترک انسانی حق داشت و عاقلانه بود راهی را طی کند که با ایران کرد.»۲ ارل وینتر تون Earl Winterton عمل دولت بریتانیا و «کابینۀ جنگی در مورد ایران را تحسین» کرد و گفت: «من معتقدم برخورد ما با ایران ترکیب موفقی از دیپلماسی و نظامیگری بود…»2 کلمنت دیویس Clement Davies در مورد راههای رسیدن لوازم مورد نیاز ارتش شوروی به روسیه سخن گفت: «فقط سه مسیر وجود دارد: دریای سفید که تا یک ماه دیگر دریایی از یخ خواهد بود… یا ولادی وستوک…. ایران هم هست… چرا سریعتر حرکت نکردیم؟ این دروازه آشکار روسیه بود….»2
پس روشن است که اشغال ایران به منظور کمک نظامی به شوروی بوده است. البته در این جا این سؤال مطرح میشود که چرا بریتانیا یا آمریکا و شوروی قبل از اشغال مشخصاً از ایران برای استفاده از راه آهن و دیگر تسهیلات تماس نگرفته بودند؟ در حالی که میدانیم موضوع احتمالی اشغال ایران برای استفاده از راهآهن لااقل از ۲۳ ژوئیه در میان دولتمردان بریتانیا مطرح بوده است. آنتونی ایدن وزیر امور خارجه بریتانیا در نامهای به حاکم هند نوشته بود: «نکته مهم استفاده از راهآهن سراسری برای ارسال ملزومات به روسیه است که اگر راه ولادیوستوک مسدود یا خطرناک باشد، ضرورت پیدا میکند. این کار با قدرتنمایی ممکن است ولی امکان دارد مستلزم عملیات نظامی گستردهای همزمان با اشغال شمال ایران توسط روسیه باشد که دولت هندوستان با آن به شدت مخالف است. به نظر میرسد این وضع دلیلی است برای اینکه تمام تلاش خود را به کار گیریم تا هر چه را میخواهیم در وهله نخست به صورت دوستانه به دست آوریم.»3 با این حال شکایت بریتانیا در یادداشتهایی از که چند ماه پیش از اشغال به ایران فرستاده، متمرکز است بر حضور «ستون پنجم» آلمان نازی در ایران. درخواست بریتانیا این بود که ایران همه شهروندان آلمانی مقیم ایران را اخراج کند،4 دولت ایران ادعای حضور ستون پنجم آلمان نازی را نادرست میخواند و تعداد آلمانیهای مقیم ایران را اغراق شده میدانست ولی میپذیرفت علاوه بر اخراج فوری ۲۴ آلمانی، آن دسته از آلمانها که به خدمتشان در ایران نیازی نیست اخراج کند و بقیه را هم به تدریج جایگزین کرده اخراج نماید.5 تا قبل از حمله و اشغال ایران در ۲۵ اوت ۱۹۴۱، در هیچ یک از یادداشتهایی که دولت بریتانیا به ایران تسلیم کرده سخنی از استفاده از تسهیلات ایران برای کمک به شوروی وجود ندارد. به علاوه ضرب الاجل و مهلت مشخصی برای اخراج آلمانها تعیین نشده و وزیر مختار بریتانیا در تهران شایعه اولتیماتوم به ایران را در ۲۸ ژوئیه تکذیب کرد6 و فقط در یادداشت مشترک بریتانیا و شوروی در ۱۵ اوت از ایران خواسته شده فهرستی از آلمانیهایی که جایگزینی آنها مشکل است به آنها ارائه شود.7 در یادداشت مورخ ۱۱ اوت والاس موری Wallace Murray رئیس اداره خاور نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا آمده که وزیر مختار ایران در واشنگتن در پاسخ به این سوال که آیا «به نظر او شاه با تقاضای بریتانیای کبیر یا روسیه برای عبور نیرو از قلمرو ایران موافقت خواهد کرد» گفته بود «غرور و شخصیت شاه نمیگذارد او با چنین تقاضایی موافقت کند، اگرچه رد این تقاضا ممکن است به معنی شکستی مصیبت بار باشد.» و در پاسخ به این سوال که «آیا به نظر وی شاه اجازه خواهد داد اسلحه و مهمات بوسیله راهآهن ایران از خلیج فارس به دریای خزر حمل شود، گفت نمیتواند جواب این سؤال را بدهد.»8
وزیر مختار آمریکا در تهران در ۲۲ اوت نوشته است «به طور خلاصه ایرانیها خواهان همکاری در برنامهای برای اخراج آلمانها هستند که به نظر آنها معقول باشد، ولی نمیخواهند در برابر ارعاب و تهدید تقاضاهای ناروای بریتانیا و روسیه سر تسلیم فرود آورند… اینجا در محافل مطلع تقریباً مسلم میدانند که به زودی بریتانیا و روسیه به ایران حمله خواهند کرد. تنها شرط بندی این است که ابتدا اولتیماتومی داده خواهد شد یا نه.»9 دریفوس در ۲۱ اوت به نقل از وزیر مختار بریتانیا قبل از دریافت پاسخ کتبی ایران به یادداشتهای شوروی و بریتانیا گفته بود «جواب آنها برای بریتانیا قابل قبول نخواهد بود» و «تجاوز روسها و بریتانیا در چند روز آینده صورت خواهد گرفت.»10 و سه روز بعد نیروهای بریتانیا و شوروی از جنوب و شمال وارد ایران شدند.
نقش بیبیسی در تدارک اشغال نظامی ایران
این اسناد بسیاری از «اعتقادات» رایج دربارۀ آن دوران را نیز زیر سؤال میبرد. «طرفداری رضاشاه از آلمان نازی» که در آن زمان به طور وسیعی توسط دولت بریتانیا و بنگاه خبری آن بیبیسی تبلیغ میشد، حتی مورد قبول مقامات بریتانیا نیز نبود. ریدر بولارد وزیر مختار وقت بریتانیا در ایران در همان زمان درباره روابط با ایران نوشته بود «در واقع شاید بتوان گفت که روابط ما دوستانه مانده است، و تردیدی نیست که شاه بیشتر هوادار متفقین است تا آلمان ها»!11 دربارۀ وسعت گزارشهای نادرست و طرفدارانه رادیو لندن از وضع ایران، باید به نمونهای اشاره کنیم که قابل توجه است: «دولت انگلستان از یک سو تقاضاهای ایران برای خرید تجهیزات نظامی را رد میکرد، راههای تجارت خارجی ایران با بهترین مشتریانش را قطع کرده بود، از انتقال سفارشهای کالای صنعتی و نظامی ایران از چکسلواکی (که قبل از جنگ سفارش داده شده بود) جلوگیری میکرد، و همزمان با اخبار دروغ مشکلات اقتصادی ایران را به گردن شاه و دولتش میانداخت و مردم را علیه آنها تحریک میکرد.»12
اغراق دربارۀ حضور و فعالیت آلمانها در ایران، تبلیغ همکاری ایران با آلمان در جنگ، و اتهامات مختلف شخصی به رضاشاه به گونهای بود که بسیاری از آن گزارشها که بیپایگی آن بعدها روشن شد، هنوز بعد از هشتاد سال به عنوان واقعیتهای «تثبیت شده» توسط عدهای از «محققان» تکرار میشود. یکی از دلایل بیاعتمادی ایرانیان به رسانههای خارجی در همین موضوع نهفته است. جان سیمپسون سردبیر پیشین بخش جهانی شبکه رادیو تلویزیون بیبیسی در خاطرات خود که در سال ۱۹۹۸ با عنوان «اماکنی غریب، مردمی مورد سؤال» منتشر شد، صریحاً در اشاره به چگونگی تاسیس و فعالیت بیبیسی فارسی، و نیز در توجیه چرایی عدم اعتماد مردم ایران به آن رسانه نوشت: «بخش فارسی بیبیسی در سال ۱۹۴۱ با هدف ویژه برکنار کردن رضاشاهِ طرفدار نازیها از تخت سلطنت از سوی حکومت بریتانیا تاسیس شد.»13 بریتانیا در اشغال ایران اهداف دیگری را نیز دنبال میکرد که برکناری رضا شاه از سلطنت یکی از آنهاست. و روشن نیست اگر به ادعای برخی رضاشاه دست نشاندۀ بریتانیا بوده، چرا آن دولت با آن شدت و نفرت خواهان برکناری وی شده بود؟ می دانیم که بریتانیا در دشمنی با پهلوی حتی سعی کرد یکی از شاهزادگان قاجار را به جای رضاشاه بنشاند که موفق نشد.14 دلایل این نفرت را شاید بتوان در مقابلۀ رضاشاه با «سیاست ضد ایرانی» بریتانیا در خلیج فارس و فشار وی برای گرفتن سهم ایران از استخراج و فروش نفت بر اساس قرارداد ۱۹۳۳ دانست که بریتانیا را قانع کرده بود ادامۀ حضور رضاشاه اعتبار و منافع آن کشور را در منطقه در مخاطره میاندازد.
نقش ایالات متحده در اشغال نظامی ایران در ۳ شهریور ۱۳۲۰
ایالات متحده بنا بر اسناد موجود از نقشه بریتانیا برای استفاده از راهآهن، راهها و دیگر تسهیلات ایران برای کمک به روسیه آگاه بود، ولی روشن نیست آیا موضوع اشغال ایران برای استفاده از این تسهیلات نیز در دیدار اقیانوس اطلس (۹-۱۲ اوت ۱۹۴۱) مورد بحث قرار گرفته بود یا نه. در همان روزها خبرگزاری یونایتدپرس ظاهراً به نقل از منابع دولت انگلستان گزارش داده بود که ایالات متحده از «هر کاری که بریتانیا در ایران انجام دهد» حمایت میکند ولی دولت آمریکا بلافاصله «دقت این گزارش» را تکذیب کرد،15 و از سفیر خود در لندن خواست تا منبع چنین گزارش نادرستی را روشن کند. بریتانیا ضمن گزارشهای خود درباره مذاکره با ایران برای اخراج آلمانها به آمریکا صریحاً ادعا کرده بود که «مذاکرات دولت ایران با آنها توسط آلمانها هدایت میشود.»16 در ضمن هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد بریتانیا، شوروی یا ایالات متحده قبل از اشغال ایران با مقامات آن کشور دربارۀ استفاده از تسهیلات ایران برای کمک رسانی به روسیه مذاکراتی کرده باشند.
دیپلماسی آمریکا برای تضمین تمامیت ارضی و استقلال سیاسی ایران بعد از جنگ دوم
آغاز تماسهای رسمی ایران برای حفظ تمامیت ارضی و استقلال با ایالات متحده را میتوان از بعد از ظهر روز تهاجم نظامی به ایران پی گرفت و آن نامهای است که رضاشاه عصر روز ۲۵ اوت ۱۹۴۱ به پرزیدنت فرانکلین روزولت فرستاد و در آن با اشاره به سابقۀ نامطلوب و سوء رفتار دولتهای شوروی و بریتانیا در ایران، و رویۀ دولت آمریکا «درباره لزوم دفاع از اصول عدالت بین المللی و حق آزادی مردم» از او درخواست کرده بود «اقدامات فوری مؤثر و انسانی برای خاتمه دادن به این اعمال تجاوز اتخاذ نمایند.»17
قبل از این نامه، محمد شایسته وزیر مختار ایران در واشنگتن در ملاقاتی با رئیس بخش خاور نزدیک وزارت امور خارجه با اشاره به بی اعتنایی بریتانیا و شوروی به بیطرفی ایران، به شباهت اوضاع آن روز با اشغال ایران در جنگ اول اشاره کرده بود که «منجر به تقسیم ایران در سال ۱۹۰۷ بین روسیه تزاری و بریتانیای کبیر شد.»18 و در همان روز جان جی. وینانت John G. Winant سفیر آمریکا در بریتانیا واشنگتن را مطلع کرد که بریتانیا علاوه بر اعلام ورود نیروهایش به ایران، «نامه جداگانهای» نیز به آن دولت تسلیم خواهد کرد «مبنی بر تعهد دولت بریتانیا بر تضمین تمامیت ارضی ایران» و ایدن وزیر امور خارجه بریتانیا «به روسها پیشنهاد کرده که آنها نیز با یادداشت مشابهی … به تضمین تمامیت ارضی ایران اقدام نمایند.»19
موضوع استقلال سیاسی ایران بعد از دریافت نامه رضاشاه در جلسهای در دفتر کُردل هال Cordell Hull وزیر امور خارجه مورد بحث قرار گرفت. نظرات کاملاً متفاوتی درباره چگونگی برخورد با این موضوع ابراز شد. وزیر موضوع جلسه را «مثل دست زدن به آهن گداخته» توصیف کرد و والاس موری رئیس بخش خاور نزدیک پیشنهاد کرد «اگرچه دیر شده ما باید هرگونه کوششی به عمل بیاوریم تا بریتانیا وادار به مذاکره با ایرانیها شود و همکاری دوستانه آنها را جلب نماید و در صورت امکان پیمانی برای دفاع مشترک از سرزمینشان منعقد نمایند»، ولی سامنر ولِز Sumner Welles معاون وزارتخانه گفت «ما به هر قیمت شده باید از وساطت در این موضوع خودداری کنیم و باید خود را محدود کنیم به این که دولت بریتانیا را از تقاضای کنونی ایران مطلع کرده، و از آنها بپرسیم آیا میتوانیم به هر صورت در این موضوع برای بریتانیا کمک باشیم.»20
بالاخره پس از مذاکرات مفصل تصمیم گرفته شد:
- به ایران پیشنهاد شود تلاشی کند با بریتانیا دوستانه کنار بیاید و آمریکا هم در تماس با بریتانیا سعی میکند برای ایرانیها مفید واقع شود،
- درخواست ایران به بریتانیا اطلاع داده شود
- حساسیت وضع به اطلاع بریتانیا رسانده شود و از آنها بخواهند به سوالات زیر پاسخ گویند:
- الف: چرا «بریتانیا هیچگاه به منظور تقاضای همکاری دوستانه در اینباره با دولت ایران تماس نگرفته و یا پیشنهاد اتحاد نظامی برای منظور مشترک نداده است»،
- ب: اقدامات مشخص دولت بریتانیا برای اطمینان به تمامیت ارضی و استقلال ایران چیست؛
- ج: «مقاصد دولت بریتانیا و شوروی از گسترش حدود اشغال ارضی ایران چیست»،
- د: چه تضمینی است که «در مناطق تحت اشغال شوروی سرکوب و آزار و شکنجه در کار نخواهد بود و افراد طبقات بالا مشمول تصفیه نخواهند و اموالشان ضبط نخواهد شد؟»
- و بالاخره در صورت تأمین همه خواستهای بریتانیا آیا بریتانیا میتواند «کاری کند که قوای شوروی ایران را ترک کند؟»21
درخواستهای وزارت امور خارجه آمریکا از بریتانیا حدود درخواستهای ایران را در زمینههای حاکمیت ملی و استقلال و تمامیت ارضی که همواره مد توجه ایرانیان بوده به وضوح آشکار میسازد.
تلاشهای دولت آمریکا در همراهی با ایران در تضمین استقلال و تمامیت ارضی ایران
بعد از گرفتن این تصمیمات، ری اترتون Ray Atherton جانشین رئیس ادارۀ امور اروپا در وزارت امور خارجه، تلفنی هرتصل جانسون Herschel V. Johnson مشاور سفارت بریتانیا در واشنگتن را از این تصمیمات مطلع کرد و ضمن ابراز «حمایت اخلاقی» آمریکا از موضع بریتانیا در ایران، خواهان دریافت «جزئیاتی از توافق شوروی–بریتانیا» و «اطلاعات مشخص دربارۀ توافق دوجانبه میان دولتهای بریتانیا و شوروی، نه فقط برای زمان حال بلکه برای آینده ایران و یکپارچگی ایران» شد.22
در همان روز کردل هال با کنستانتین الکساندرویچ اومانسکی Constantine Alexandrovich Oumansky سفیر روسیه و سر رونالد کمپبل Ronald Campbell کاردار بریتانیا در واشنگتن دیدار کرد و به آنها گفت ارسال یادداشتی از سوی دولتهای متبوعشان به همه ملل صلح دوستی که در مقابل تهاجم مقاومت میکنند ضروری است که عمل دولتهایشان در ایران برای مقابله با هیتلر در اروپا لازم بود، و آنها قصد دائمی برای نقض حاکمیت ایران ندارند و به محض آن که ضرورت اشغال از میان برود دولتهای آنها بدون هیچ شرطی همه نیروهای اشغال کننده را از قلمرو ایران خارج میکنند.»22
کردل هال در دیدار با سفیر شوروی در واشنگتن به او گفت «صدور چنین بیانیهای تاثیر بسیار سلامتی بر همه جهان اسلام و مردم کشورهای کوچک در همه جا میگذارد. به نظر میرسید او به این ایده خیلی علاقهمند شده و گفت موضوع را به دولتش اطلاع میدهد.»23 کردل هال تلفنی به کاردار بریتانیا در واشنگتن گفت «بریتانیای کبیر و روسیه شوروی میتوانند بیانیه مشترکی درباره اشغال موقت ایران و قصد آنها به پایان دادن به اشغال به محض آن که شرایط جنگی اجازه بدهد خطاب به همه ملل صلح دوست و ملتهایی که مخالف تهاجم هستند صادر کنند.»24
روز ۲۸ اوت سفارت شوروی در لندن متن یادداشت آن دولت به محمد ساعد سفیر ایران در مسکو را به زبان انگلیسی منتشر کرد که در ۲۵ اوت توسط مولوتوف Vyacheslav Molotov وزیر امور خارجه اتحاد شوروی تأکید شده بود: «دولت شوروی هیچ قصدی علیه تمامیت ارضی ایران یا استقلال سیاسی ایران ندارد.»25 با این حال روز چهارم سپتامبر سفیر شوروی در واشنگتن در پاسخ به درخواست کردل هال مبنی بر اعلام علنی ماهیت موقت اشغال ایران گفت «این کار به اندازه کافی میشود.» کردل هال با اشاره به «بیانیۀ مناسبی» که پرزیدنت روزولت «در واکنش به درخواست ایران برای میانجیگری» تأکید میکند که دولت آمریکا در پاسخ به دولت ایران به طور کامل از موضع بریتانیا و روسیه حمایت کرده و همچنان بر آن استوار است.»26 در همان روز کردل هال با اشاره پاسخ پرزیدنت روزولت به نامه رضاشاه، از سفیر خود در لندن میخواهد این موضوع را «هرچه ممکن است زودتر با وزارت امور خارجه [بریتانیا] در میان» بگذارد و «تکرار اطمینان قبلی که دولتهای بریتانیا و شوروی به دولت شاه دادهاند» مورد توجه قرار گیرد. و این که درخواست «مشابهی برای دولت شوروی ارسال شده است.»27
سفیر آمریکا در لندن موضوع انتشار بیانیهای علنی را با وزارت امور خارجه بریتانیا در میان میگذارد و آنتونی ایدن به سخنرانی خود در ۲۷ اوت در کاونتری اشاره میکند که در آن گفته بود: «ما هیچ ادعای ارضی علیه ایران نداریم… ما و متحد ما روسیه هیچ نقشهای برای ضمیمه کردن هیچ بخشی از منطقهای که فعلاً توسط نیروهای ما اشغال شده نداریم. دولت اعلیحضرت و دولت شوروی به تکرار دولت ایران را از احترام آنها به استقلال سیاسی و یکپارچگی ارضی ایران مطمئن ساخته اند.»28
روز ششم سپتامبر استاینهارت Laurence Steinhardt سفیر آمریکا در شوروی، موضع دولت شوروی را به نقل از ولادیمیر جورجویچ دکانوسوف Vladimir Georgevich Dekanosov مسئول امور خاور نزدیک شوروی به واشنگتن اطلاع میدهد که تکرار یادداشت مورخ ۲۵ اوت شوروی است: «دولت شوروی درباره تمامیت ارضی و استقلال ملی ایران در برابر جهان اطمینان داده است.»29
روز هفدهم سپتامبر رونالد کمپبل Ronald Campbell کاردار بریتانیا به کردل هال اطلاع داد ایدن پیشنهاد وی را در تأئید ماهیت موقت اقدامات در ایران و تصمیم به اعادۀ حاکمیت کامل و استقلال آن کشور پس از جنگ را پذیرفته است.30
حمایت نیروهای شوروی از جدایی طلبان در آذربایجان روز ۲۵ سپتامبر کردل هال از دریفوس وزیر مختار آمریکا در تهران خواست آن وزارتخانه را دربارۀ فعالیتهای روسها در منطقه اشغالی و نظر موافق آنان نسبت به ارامنه و دیگر نهضتهای تجزیه طلب31 مطلع کند و این که «آیا در اطلاعاتی که شما ممکن است از این مورد به دست آورید، قرائنی وجود دارد که شوروی فعالیتهایی میکند که با تعهد آنها مبنی بر احترام به تمامیت ارضی ایران منافات داشته باشد؟»32 دریفوس در پاسخ خود «دسیسههای سیاسی» شوروی در ایران را نسبت به تجزیه طلبان و ارمنیان تأیید میکند و مینویسد که «سفیر شوروی به ایرانیها توصیه کرده که با تجدید انتخابات استقلال داخلی بیشتری به مناطق محلی بدهند.»33 روز سیام سپتامبر دریفوس از طریق بولارد مطلع میشود که «ایدن به مائیسکی [سفیر شوروی در بریتانیا] اطلاع داده که هر نوع مداخله بی مورد در امور ایران و ابراز تمایل نسبت به نهضتهای تجزیه طلب توسط نیروهای روسیه در شمال ایران بسیار زبانبخش خواهد بود. سفیر شوروی قول داده دولت خود را از این امر مطلع کند.»34 در سوم اکتبر هال با اشاره به اظهارات ایدن از سفیر خود در لندن خواست اطلاعاتی دربارۀ «دسیسههای سیاسی» شوروی در ایران ارائه دهد. وزیر امور خارجه همچنین از سفیر خود در لندن خواست «طی گفتگوهای خود با او [ایدن] باید بگویید با توجه به تعهدات بریتانیا و شوروی مبنی بر احترام به استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ایران، و با توجه به پیام پرزیدنت به رضاشاه و اطمینان مجدد به او… این دولت فعالیتهای سیاسی روسها را در ایران با نگرانی تلقی میکند و از اثرات جانبداری روسیه از نهضت تجزیه طلبی ارامنه در ایران نسبت به ترکیه فوق العاده بیمناک است. باید به آقای ایدن به صراحت بگویید که این دولت امیدوار است که وی به تلاش در اجرای تعهداتی که او و دولت شوروی در مورد احترام به استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ایران داده اند ادامه دهد. لطفاً از آقای ایدن سؤال کنید چقدر سودمند است اگر دولت آمریکا نامهای به این مضمون به دولت شوروی بفرستد.»35 سفیر آمریکا در لندن موضوع را با بریتانیا در میان گذاشت و ایدن موضوع را با سفیر شوروی در لندن مطرح کرد و از سفیر خود در مسکو خواست در مورد دسیسههای سیاسی شوروی در ایران تحقیق کند.36 سفیر آمریکا در لندن نیز دستوری دریافت کرد که بر اساس آن با سفیر شوروی در لندن تماس بگیرد و موضوع را با وی در میان بگذارد.37
استاینهارت نیز دستورالعمل مشابهی از واشنگتن دریافت کرد. ویشینسکی Andrey Vyshinski معاون وزارت امور خارجه شوروی موضوع را انکار کرد و آن را ناشی از «منابع آلمانی» دانست. هال از دریفوس در تهران خواست جیمز موس James Moose دبیر دوم سفارت آمریکا را به تبریز بفرستد و به صورتی محرمانه «ماهیت اشغال شوروی و بویژه موضع آنها نسبت به نهضت های تجزیه طلبی و رفتار قوای آنها با مردم محلی» و نیز فعالیت دیگر در آن منطقه را ارزیابی کند.38 بعد از بازگشت جیمز موس، دریفوس در ۲۹ اکتبر گزارشی از این سفر به واشنگتن فرستاد که در آن آمده بود: «تظاهرات آشکار تجزیه طلبان از آغاز از سوی ارتش شوروی نفی شده، اگرچه تبلیغات کمونیستی دهان به دهان و توسط فیلم در سینماهای تبریز پخش میشود و ثبت نام طرفداران شوروی ادامه دارد.»39
ایرانیها همواره نگران از دست رفتن استقلال یا تمامیت ارضی و اشغال خارجی کشورشان بودهاند و با توجه به آنچه بر آن کشور گذشته است، بر این روحیه و نگرانی ایرادی وارد نیست، اما این حقیقت نیز باید گفته شود که ایالات متحده آمریکا در دوران اشغال ایران توسط نیروهای بریتانیا و شوروی، اگرچه با تمام قوا و به هر قیمتی خواهان نابودی فاشیسم و شکست آلمان نازی و متحدانش در جنگ بود، هیچ قصد و نیت «امپریالیستی» و «توسعه طلبانه» نسبت به ایران نداشت، بلکه در نگرانی ایرانیان برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشورشان نیز شریک بود و از همین رو – بر اساس اسناد مورد بررسی در همین گزارش - نهایت تلاش خود را به کار بست تا متحدان آن وقت خود را در جنگ علیه آلمان نازی وادارد، به صراحت و علنی، استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ایران را بعد از شکست آلمان نازی و پایان جنگ تضمین کنند. در ادامۀ همین سیاست و حمایت آمریکا از ایران بود که بعد از پایان جنگ دوم جهانی، طرح تجزیه آذربایجان از ایران توسط دست نشاندگان اتحاد جماهیر شوروی شکست خورد، و به همت همه ایرانیان تمامیت ارضی کشور حفظ شد.
-
این اسناد همه برگرفته از منبع زیر است: “Foreign Relations of the United States Diplomatic Papers,” 1941, Volume III, The British Commonwealth; The Near East and Africa,” Department of State, Washington, page 540-688. ↩︎
-
متن کامل سخنان چرچیل و نمایندگان مجلس عوام بریتانیا را در لینک زیر بخوانید: https://api.parliament.uk/historic-hansard/commons/1941/sep/09/war-situation#S5CV0374P0_19410909_HOC_289 ↩︎
-
به نقل از فصل چهارم کتاب The Life and the Time of the Shah (زندگی و زمانه شاه)، تحقیق دکتر غلامرضا افخمی. AFKHAMI, GHOLAM REZA. The Life and Times of the Shah. University of California Press, 2009. ↩︎
-
از جمله نگاه کنید به اسناد شمارۀ 358، 359، 360، 361، 364، 365. ↩︎
-
از جمله اسناد شمارۀ 362، 364، 366، 370، 371، و برخی دیگر. ↩︎
-
سند شمارۀ 361 ↩︎
-
اسناد شمارۀ 373، 374، 376 ↩︎
-
سند شمارۀ 370 ↩︎
-
سند شمارۀ 386 ↩︎
-
سند 382 ↩︎
-
برای گزارشهای دقیق در این باره رجوع کنید به اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا در سال 1939 به نقل از کتاب The Life and the Time of the Shah (زندگی و زمانه شاه). نصرالله انتظام در خاطرات خود نوشته است: «در سال 1951 میلادی موقعی که ایران صنایع نفت را ملی ساخت سر ریدر بولارد سفیر بازنشستۀ انگلیسی که در قضایای شهریور در تهران وزیر مختار بود سفری به امریکا کرد و یک سلسله سخنرانی نمود. در یکی از آن سخنرانیها موقعی که کار به سؤال و جواب می کشد حاج محمد نمازی از او پرسید اینک که بیش از ده سال از آن وقایع گذشته و جنبۀ تاریخی پیدا کرده آیا شما که در آن زمان در تهران بودید وجداناً می توانید بگویید که رضاشاه با هیتلر مربوط و بند و بستی داشت. سر ریدر بولارد که با وجود کج سلیقگیها مردی امین و با وجدان بود بی درنگ جواب می دهد: ابداً.» (خاطرات نصرالله انتظام شهریور 1320 از دیدگاه دربار، به کوشش محمد رضا عباسی و بهروز طبرانی، ناشر: دفتر انتشارات و پژوهش، چاپ دوم، 1371، صفحۀ 8) ↩︎
-
همانجا، اسناد منقول از وزارت امور خارجه بریتانیا در سال 1940 در کتاب The Life and the Time of the Shah (زندگی و زمانه شاه) ↩︎
-
John Simpson, Strange Places, Questionable People, 1989, page 227 ↩︎
-
شرح نسبتاً مفصلی از این تلاش بریتانیا برای جانشینی رضاشاه از جمله در نامه های رد و بدل شده میان هارولد نیکلسن که خواهان بازگشت قاجار بود با آنتونی ایدن وزیر خارجه وقت بریتانیا آمده است. ↩︎
-
سند شمارۀ 387. ↩︎
-
سند شمارۀ 390 ↩︎
-
سند شمارۀ 401. ↩︎
-
سند شمارۀ 370. ↩︎
-
سند شمارۀ 369. ↩︎
-
سند شمارۀ 402. ↩︎
-
همان سند. ↩︎
-
سند شمارۀ 416. ↩︎
-
سند شمارۀ 417. در خاطرات اسکراین افسر انگلیسی که مامور تبعید رضاشاه بود آمده که وقتی کشتی حامل رضاشاه در بندر کراچی پهلو گرفت، از پیاده شدن شاه و همراهانش جلوگیری کردند زیرا مسلمانان علیه انگلستان که پادشاه یک کشور «اسلامی» را به تبعید می برد تظاهرات می کردند. ↩︎
-
سند شمارۀ 418. ↩︎
-
سند شمارۀ 424. ↩︎
-
سند شمارۀ 438. ↩︎
-
سند شمارۀ 439. ↩︎
-
سند شمارۀ 440. ↩︎
-
سند شمارۀ 443. ↩︎
-
سند شمارۀ 453. ↩︎
-
موضوع ارامنه که در این اسناد چند بار مطرح شده باز می گردد به دوران جنگ جهانی اول که ارامنه ساکن سرزمینهای امپراتوری عثمانی طی عملیات «ترک های جوان» که خواهان کشوری با «یک نژاد» بودند به طور سازمان یافته ای مقتول یا به تبعیدهای اجباری محکوم شدند. تعداد قربانیان این سیاست که در سالهای اخیر از آن با عنوان نسل کشی یاد می شود، بیش از یک میلیون نفر برآورد می شود. دولت ترکیه نگران بود که با حضور نیروهای شوروی در ایران و نزدیکتر شدن آنها به مرزهای ترکیه، و روابط خوب میان اتحاد شوروی و جمهوری ارمنستان ممکن است خطراتی متوجه کشور آنها شود، از این جهت با حضور نیروهای شوروی در ایران مخالف بودند و از متفقین می خواستند که نسبت به عدم تحریک ارامنه توسط شوروی به آنها تضمین داده شود. ↩︎
-
سند شمارۀ 457. ↩︎
-
سند شمارۀ 458. ↩︎
-
سند شمارۀ 460. ↩︎
-
سند شمارۀ 462. ↩︎
-
سند شمارۀ 463. ↩︎
-
سند شمارۀ 464. ↩︎
-
سند شمارۀ 469. ↩︎
-
سند شماره 473. . چهار هفته قبل از ارسال این گزارش، حزب توده ایران در تاریخ 10 مهر 1320/ دوم اکتبر 1941 رسماً در ایران با حمایت سفارت اتحاد شوروی تأسیس شد. ↩︎